اسپايك درحالي كه مي جنگيد، حباب از آب شش هايش خارج مي شد. ريوت واق واق كرد و از جا پريد و با پوزه اش ضربه اي به يكي از تيزدندان ها زد و آن را دور كرد. تيزدندان بزرگ تر از ماهي هايي بود كه سگ رباتي تاكنون گرفته بود، اما ريوت دست كم مي توانست حواسش را پرت كند. تيزدندان چرخيد و به دنبال زاويه ي مناسبي براي حمله گشت. ريوت دوباره حمله كرد. سرش را پايين برد و با جمجمه ي فلزي اش به يكي ديگر از ماهي ها كه اسپايك را گرفته بود، ضربه زد. ماهي غول پيكر از درد ناله اي كرد و آرواره اش را شل كرد. همين كافي بود تا اسپايك بتواند با حركتي تند خود را آزاد كند. بله! حالا فقط بايد فرار مي كردند… .
نبرد هیولاها 35 (ترا، نفرین جنگل)
از همین نویسنده
مجموعه نبرد هیولاها، داستانی است پرماجرا و فانتزی، جهانی بین واقعیت و خیال، ماجراهایی که توسط هیولاهای مختلفی به وجود می آید. این هیولاها با طلسم شیطانی جادوگری وحشی مسلح شده اند، سرزمینی را که روزگاری از آن مراقبت می کردند، نابود می کنند. اما ساکنان آن سرزمین به جنگ با هیولاها برمی خیزند.
مجموعه نبرد هیولاها، داستانی است پرماجرا و فانتزی، جهانی بین واقعیت و خیال، ماجراهایی که توسط هیولاهای مختلفی به وجود می آید. این هیولاها با طلسم شیطانی جادوگری وحشی مسلح شده اند، سرزمینی را که روزگاری از آن مراقبت می کردند، نابود می کنند. اما ساکنان آن سرزمین به جنگ با هیولاها برمی خیزند.
مجموعه نبرد هیولاها، داستانی است پرماجرا و فانتزی، جهانی بین واقعیت و خیال، ماجراهایی که توسط هیولاهای مختلفی به وجود می آید. این هیولاها با طلسم شیطانی جادوگری وحشی مسلح شده اند، سرزمینی را که روزگاری از آن مراقبت می کردند، نابود می کنند. اما ساکنان آن سرزمین به جنگ با هیولاها برمی خیزند.
داستان هایی جذاب که در سرزمینی خیالی به نام «آوانتیا» اتفاق میافتند؛ شش هیولا از این سرزمین دفاع میکنند… ناگهان هیولاها طلسم می شوند و سرزمین “آوانتیا” را که روزی از آن دفاع می کردند، نابود میکنند؛ حالا پسری مبارز تلاش می کند سرزمین آوانتیا را نجات دهد.
داستان هایی جذاب که در سرزمینی خیالی به نام «آوانتیا» اتفاق میافتند؛ شش هیولا از این سرزمین دفاع میکنند… ناگهان هیولاها طلسم می شوند و سرزمین “آوانتیا” را که روزی از آن دفاع می کردند، نابود میکنند؛ حالا پسری مبارز تلاش می کند سرزمین آوانتیا را نجات دهد.
داستان هایی جذاب که در سرزمینی خیالی به نام «آوانتیا» اتفاق میافتند؛ شش هیولا از این سرزمین دفاع میکنند… ناگهان هیولاها طلسم می شوند و سرزمین “آوانتیا” را که روزی از آن دفاع می کردند، نابود میکنند؛ حالا پسری مبارز تلاش می کند سرزمین آوانتیا را نجات دهد.
نبرد هیولاها 19 - نیکسا زن مرگ آور مؤلف: آدام بلید مترجم: محمد قصاع 6 گانه طلسم آوانتیا تالادون چابک برگشته است! اما تام با وحشت میبیند که پدرش روح است. او برای نجات تالادون باید با هیولاهای روحی مبارزه کند و تکه های خرده شده ی طلسم آوانتیا را به دست آورد. نخستین هیولا، نیکسا، مرگ آفرین است. یعنی چهره های متفاوت و سلاح مرگ آور او باعث مرگ تام می شود؟
تام باید هیولاهای سحرآمیز آوانتیا را از طلسمی شیطانی آزاد كند. او با شمشیر و سپری كه آدوارو جادوگر به او داده است. به راه میافتد تا با آركتا، غول كوهستان، رو به رو شود. آیا تام میتواند كشورش را از نابودی نجات دهد
سایر کتاب های همین ناشر
بابون ها، میمون های بزرگی هستند که در گروه های بیش از 100 تایی زندگی می کنند. آنها از مواد غذایی مختلفی مثل انواع دانه ها، میوه ها، علف ها، جانوران کوچک و تخم پرندگان تغذیه می کنند و در عربستان و جنوب بیابان های شمالی آفریقا، یافت می شوند.
بابون ها بیشتر وقت خود را به تمیز کردن یکدیگر می گذرانند. این کار سبب برقراری پیوند دوستی بین فرزندان و پدر و مادر و سایر اعضای گروه می شود. هر گروه از بابون ها معمولا از تعدادی نر و ماده و یک سرگروه نر تشکیل شده است.
اگر بك به كسي بيش از حد نزديك شود، ناخواسته خاطرات و افكار او را جذب ميكند. او از كشف اين واقعيت به وحشت ميافتد. ولي وحشت واقعي را زماني تجربه ميكند كه به عمارت قديمي گريديها حمله ميشود. دليل حمله و هويت مهاجمان نامشخص است. در همين گير و دار، حادثه ديگري رخ ميدهد كه با هيولاها و قلمرو دموناتا ارتباطي ندارد، ولي مريدهاي كهنهكار را به ميدان ميكشاند و آنها را با حقيقتي رو در رو ميكند كه در كابوسهايشان نيز تصورش را نميكردند. حقيقتي از جنس مرگ.
هوا سرد شده است. من همیشه خرده های نان را پشت پنجره می ریزم. آن وقت گنجشک ها می آیند و از دیدن آن همه غذا با خوشحالی روی پاهایشان می پرند.
من هم با مهربانی به آنها نگاه می کنم. وقتی گنجشک ها سیر می شوند، با نوک به شیشه پنجره می زنند و از من تشکر می کنند.
آن وقت من لبخند می زنم و دستم را برایشان تکان می دهم.
هنوز راه زیادی نرفته بودند که پشت گردن لیف به سوزش افتاد. به آرامی سرش را برگرداند و از گوشه چشمش دید که چیزی میان برگ ها برق می زند. یک جفت چشم قرمز بود که در مهتاب می درخشید. لیف که سعی داشت خودرا کنترل کند و فریاد نزند، بازوی باردا را گرفت. باردا زیر لب گفت: «می بینمشان. شمشیر را بکش، اما همین طور به رفتن ادامه بده. جلویت را نگاه کن و آماده باش.» لیف طبق گفته باردا عمل کرد. تمام بدنش از دلهره گزگز می کرد. او یک جفت چشم دیگر دید و یک جفت دیگر
این مجموعه کتابها
بازی و آموزش را با هم می آمیزد تا به کودکان آگاهی دهد،آنها را از نظر به کارگیری لغات توانمند سازد،و حس مشاهده و کنجکاوی آنها را بهبود ببخشد.
شب سال نو بود. هوا سرد بود. برف میبارید. دخترک کبریتفروش، در خیابانهای سرد و پر برف میگشت و با صدای بلند میگفت: «کبریت...کبریت دارم، خواهش میکنم بخرید!».
اين مجموعه سرگذشت دختركي يازده ساله است كه از يتيمخانه به مزرعه گرينگيبلز ميآيد تا زندگي جديدي را آغاز كند. او هر روز با موانعي كوچك و بزرگ روبهرو ميشود، ولي در پناه تخيلات بيحد و مرزش تسكين مييابد و با اميد و پشتكار به آرزوهاي دور و درازش جامه عمل ميپوشاند.
یک کتاب شعر همراه با رنگ آمیزی برای کودکان
30 قصه 30 شب، مجموعهي 365 قصه براي کودکان است که در 12 جلد منتشر شده است. به دليل استقبال بسيار زياد خوانندگان، هر 3 کتاب در يک مجموعه گرد آمده است. مجموعهاي براي فصل بهار ، مجموعهاي براي تابستان و همينطور پاييز و زمستان.
مجموعه ای است از سروده های اسدالله شعبانی، افشین علا و جعفر ابراهیمی به چاپ انتشارات قدیانی. این اثر 34 شعر شیرین و خواندنی را که حالتی داستان گونه دارند در خود جای داده است، بعضی شعرها درباره پسر کوچکی به نام علی است، بعضی درباره بچه های یک محله که با هم فوتبال بازی می کنند و دیگر سروده ها موضوعی مذهبی دارند.
عینک دنبال یکی میگشت که او را به چشمش بزند. رفت و رفت تا رسید به خانم غول تنها
کتاب می بینم،بزرگ می شم 3 (وسایل نقلیه)،(گلاسه)، اثر گوتیه اوزو، با ترجمه راضیه خوئینی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این کتاب در سال 1395 توسط انتشارات قدیانی، به چاپ رسیده است.
کتاب های این مجموعه به صورت جداگانه و همچنین به شکل مجموعه تک جلدی (با جلد سخت) موجود است. هر یک از این کتاب ها حاوی تصاویری جذاب و متنوع و شرح ساده و مختصری از انواع «میوه ها و سبزی ها»، «وسایل خانه»، «اعداد و مفاهیم»، «شکل ها و رنگ ها»، «حیوانات» و «ماشین، کشتی، هواپیما» است.
با ورق زدن این کتاب ها و تشریح عکس ها، رنگ ها و مفاهیم گوناگون آن برای کودک، می توان او را با اسامی و مفاهیم تازه ای آشنا کرد و لذت کتاب و کتابخوانی را به وی چشاند.
مجموعه كوچكي از تصاوير است كه كودك را با آدم هاي اطرافش آشنا ميكند. در كنار هر تصوير، نام مربوط به آن را به دو زبان فارسي و انگليسي ميخوانيد.
داستان هایی جذاب که در سرزمینی خیالی به نام «آوانتیا» اتفاق میافتند؛ شش هیولا از این سرزمین دفاع میکنند… ناگهان هیولاها طلسم می شوند و سرزمین “آوانتیا” را که روزی از آن دفاع می کردند، نابود میکنند؛ حالا پسری مبارز تلاش می کند سرزمین آوانتیا را نجات دهد.
در غار كارشری ویل، تونلی باز شده است كه هیولاها دسته دسته از آن بیرون میریزند. برای مقابله با كشتار و خشونت این موجودات شیطانی همه نیروها به میدان آمدهاند. حدود پانزده مرید از جمله كرنل، شارك و شارمیلا به فرماندهی برانابوس در محل جمع میشوند تا جلو این هجوم بیامان را بگیرند. آنها میدانند كه حتی اگر بتوانند تونل را مسدود كنند به زنده ماندن خودشان امیدی نیست.
هواپیمای سنت اگزوپری، که برای شکستن رکورد پرواز بین پاریس و سایگون تلاش میکرد، در صحرای بزرگ آفریقا دچار نقص فنی شد و به ناچار در همان جا فرود آمد. همین سانحه دستمایه الهام شازده کوچولو شد که در آن شخصیت قهرمان داستان، خلبانی بی نام، پس از فرود در بیابان با پسر کوچکی آشنا میشود. پسرک به خلبان میگوید از اخترکی دور دست میآید و آنقدر آنجا زندگی کرده که روزی تصمیم میگیرد برای اکتشاف اخترکهای دیگر خانه را ترک کند. او هم چنین برای خلبان از گل سرخ محبوبش میگوید که دل در گرو عشق او دارد. خلبان و شازده چاهی را مییابند که آنها را از تشنگی نجات میدهد اما در نهایت شازده کوچولو...
انتشارات قدیانی منتشر کرد: دخترهای کوچک، در بازی های کودکانه خود به تجربه کردن می پردازند و این تجربه ها می تواند ابتدایی ترین اتفاق در تصمیم گیری برای شغل، مسیر و هدف آینده آنها باشد. نویسنده در این مجموعه توانسته در سه بخش جدا از هم با تصاویری به صورت عکس، برگرفته از دست ساخته های خمیریِ کریستل مک دیان، ارتباط بسیار خوبی با مخاطب برقرار کند. این مجموعه به تأیید وزارت آموزش و پرورش کشور رسیده و در کتابنامه رشد شماره ی 2 نیز معرفی شده است.