کتاب پیش رو از چیزی عجیب و غریب و ناشناخته سخن نمی گوید، در حقیقت کتاب رمز و رازی خاص را رونمایی نمی کند یا از شیوه ای ناآشنا حرف نمی زند. نویسنده تنها از رمز و راز خوشحالی سخن گفته است، از کارهایی ساده و شدنی که ما، انسان، را به حال و احوالی خوش تر هدایت می کند؛ به احتمال بسیار بالا بخش زیادی از آن چه را در کتاب آمده خودتان تجربه کرده اید و هنگامی که با متن همراه می شوید لبخندی از سر آشنایی بر لبانتان نقش خواهد بست، لبخندی ناشی از مرور خاطرات لحظاتی خوش و درک و یادآوری احوالات آن لحظه. این کتاب تنها در قامت راهنما ظاهر می شود، راهنمایی که اکسیر زندگی را به شما نمایش می دهد و بر دنبال کردن هرروزه ی خوشبختی تاکید می کند.
بادام
یون جه از بدو تولد دچار اختلالی به نام الکسی تایمیا بود، اختلالی که هیچ درکی از ترس و خشم و اضطراب و خوشحالی و... نداشت و نمی توانست هیجان خود را ابراز کند، همین دلیل باعث می شود، مادرش او را به یک هیولا تشبیه کند، هیولایی که همراه با مادرش و مادر بزرگش در طبقه بالای یک کتاب فروشی قدیمی زندگی می کند. هر چند که آن ها بسیار هوایش را دارند و از یون حمایت میکنند. مثلاً مادرش یادداشت های رنگارنگی در سرتا سر کتاب فروشی شان نصب کرده تا یون بداند که چه زمانی باید به مشتریان لبخند بزند، یا از آنها تشکر کند. یون جه به خاطر همین ویژگی های خاصش در مدرسه هیچ دوستی نداشت و...
کتاب بادام اثر ون پیونگ سون که توسط نشر کتاب مجازی منتشر شده قصه پسری را به تصویر می کشد که از نظر مغزی مشکل داشته و نمی تواند مانند تمام آدم های اطرافش احساسات خود و دیگران را درک کند و آن ها را بروز دهد.
یون جه از بدو تولد دچار اختلالی به نام الکسی تایمیا بود، اختلالی که هیچ درکی از ترس و خشم و اضطراب و خوشحالی و... نداشت و نمی توانست هیجان خود را ابراز کند، همین دلیل باعث می شود، مادرش او را به یک هیولا تشبیه کند، هیولایی که همراه با مادرش و مادر بزرگش در طبقه بالای یک کتاب فروشی قدیمی زندگی می کند. هر چند که آن ها بسیار هوایش را دارند و از یون حمایت میکنند. مثلاً مادرش یادداشت های رنگارنگی در سرتا سر کتاب فروشی شان نصب کرده تا یون بداند که چه زمانی باید به مشتریان لبخند بزند، یا از آنها تشکر کند. یون جه به خاطر همین ویژگی های خاصش در مدرسه هیچ دوستی نداشت و...