وقتی گرگ هفلی و خانوادهاش وارد جادهی اصلی میشوند تا سفرشان را برای پیکنیک خارج از شهر آغاز کنند، حاضر و آماده هستند تا حسابی خوش بگذرانند؛ اما نقشههایشان بدجوری نقشبرآب میشود و از پارکی کاروانی سردرمیآورند که اصلا حالوهوای بهشتی تابستانی را ندارد. اوضاع زمانی برای خانوادهی هفلی بدتر میشود که سقف آسمان سوراخ میشود و بارانی شدید میبارد.
برخوردها
الهام گرفته از یک رویداد واقعی
کتاب بسیار استادانه نوشته شده و به اندازه دیدن یک بشقاب پرنده میخکوب کننده است.
ساندی تایمز
یک تیم از روان شناسان به زیمباوه سفر کرده اند تا درباره گزارشاتی باورنکردنی از یک برخورد با خارج از زمین تحقیق کنند. بیش از پنجاه کودک ادعا می کنند که شاهد فرود آمدن یک سفینه فضایی نزدیک زمین بازی مدرسه شان بوده اند. این احتمالا چیزی جز یک حالت عصبی نیست، اما چیزی در این گزارشات وجود دارد که نادیده گرفتن آن غیر ممکن است. بچه ها دقیقا یک داستان را تعریف می کنند. بارها و بارها...
آیا واقعا توانستند به طرز بسیار قانع کننده ای دروغ بگویند؟
الهام گرفته از یک رویداد واقعی
کتاب بسیار استادانه نوشته شده و به اندازه دیدن یک بشقاب پرنده میخکوب کننده است.
ساندی تایمز
یک تیم از روان شناسان به زیمباوه سفر کرده اند تا درباره گزارشاتی باورنکردنی از یک برخورد با خارج از زمین تحقیق کنند. بیش از پنجاه کودک ادعا می کنند که شاهد فرود آمدن یک سفینه فضایی نزدیک زمین بازی مدرسه شان بوده اند. این احتمالا چیزی جز یک حالت عصبی نیست، اما چیزی در این گزارشات وجود دارد که نادیده گرفتن آن غیر ممکن است. بچه ها دقیقا یک داستان را تعریف می کنند. بارها و بارها...
آیا واقعا توانستند به طرز بسیار قانع کننده ای دروغ بگویند؟