توازن ناپایداری که بین چهار لندن حاکم بود، در حال فروپاشی است. تاریکی بر امپراتوری مارش ها که زمانی با طراوت سرخ رنگ جادو می درخشید، سایه افکنده و فضا را برای اوج گرفتن لندنی دیگر باز گذاشته است.
کل که زمانی آخرین آنتاری بازمانده محسوب میشد، زیر فشار وفاداری های مختلف کمر خم کرده. آیا آرنس میتواند پس از این تراژدی دوباره سرپا شود، آیا کل می تواند روی کمک های دوستان جدید و متحدان قدیمی حساب کند تا از این مخمصه جان سالم به در ببرد؟
دشمنی دیرینه بازگشته تا بر تخت سلطنت تکیه زند و قهرمانی سقوط کرده سعی دارد دنیایی درهم شکسته را نجات دهد. چه کسی کنترل را در دست خواهد گرفت؟ آیا تاریکی در انتهای این مسیر انتظارشان را میکشد؟
فال نیک
طبق کتاب "پیشگوییهایی ظریف و دقیق" اگنس ناتر جادوگر، دنیا خیلی زود به پایان میرسد. آن هم درست قبل از شام.
ارتش بهشت و جهنم آماده میشوند، آتلانتیس دوباره روی آب میآید، بارانی از قورباغه میبارد، و توفان به پا میشود. ظاهرا همه چیز طبق نقشهی الهی پیش میرود تا دریاها به جوش آیند و دنیا به پایان برسد. اما یک فرشته و یک شیطان که از ازل در دنیا بوده و در کار انسانها دخالت کردهاند، آنقدر از این دنیا خوششان میآید که دلشان نمیخواهد نابود شود. پس تصمیم میگیرند با کمک هم هر طور که شده دنیا را نجات دهند، اما...