دشمن دیگری است. دشمن خود ماست.
آنها این پایین هستند، آن بالا، داخل آسماناند، هیچ کجا دیده نمیشوند. زمین را میخواهند، میخواهند زمین مال خود ما باشد. برای پاکسازی ما آمدهاند، برای نجاتمان آمدهاند.
اما در زیر تمامی این معماها، حقیقتی نهفته است: به کَسی خیانت شده. به رینگر هم همینطور. به زامبی. به ناگت و به تمامی هفت و نیم میلیارد انسانی که روی سیارهمان زندگی میکردند. اول توسط دیگران مورد خیانت قرار گرفتهاند و بعد توسط خودمان.
در این روزهای آخر، بازماندگان زمین باید تصمیم بگیرند که کدام از اهمیت بیشتری برخوردار است: نجات خودشان... یا نجات آنچه از ما انسان میسازد...
مجموعه فرال ها (جلد دوم هجوم شیطان)
تاریکی او را احاطه کرد و تنها چیزی که شنید، صدای همهمهی مگسهای گرسنه بود... پس از نبردی حماسی که در آن کاو، فرال کلاغ، توانست مرد تارعنکبوتی را نابود کند، شهر بلکاستون سرانجام از شر شیطانی که مدتها تهدیدش میکرد، رها شد. اما صلح و آرامش دوامی ندارد. آمدن مادر مگسها باعث میشود که بار دیگر جرم و جنایت و فساد و آشوب بر شهر مسلط شود. کاو باید از تمام قدرت و شجاعش استفاده کند و از تکتک دوستانش کمک بگیرد تا بر این موجود شرور پیروز شود. اَسرار فاش میشوند، خطر و مرگ همهجا را فرا میگیرد و هر کسی ممکن است خیانت کند