در عوض تقریبا ناخودآگاه به سمت دالانی سرخس به راه افتاد که به لانه ی نیش زرد منتهی می شد. خاکستر پنجه لنگان بیرون آمد و تقریبا به او برخورد کرد. قلب آتشین تالاپی روی کفلش افتاد و خاکستر پنجه سر خورد و ایستاد و به اطراف برف پاشید. هن هن کنان گفت: «ببخشید قلب آتشین. ندیدمت.»
مجموعه فرال ها (جلد دوم هجوم شیطان)
تاریکی او را احاطه کرد و تنها چیزی که شنید، صدای همهمهی مگسهای گرسنه بود... پس از نبردی حماسی که در آن کاو، فرال کلاغ، توانست مرد تارعنکبوتی را نابود کند، شهر بلکاستون سرانجام از شر شیطانی که مدتها تهدیدش میکرد، رها شد. اما صلح و آرامش دوامی ندارد. آمدن مادر مگسها باعث میشود که بار دیگر جرم و جنایت و فساد و آشوب بر شهر مسلط شود. کاو باید از تمام قدرت و شجاعش استفاده کند و از تکتک دوستانش کمک بگیرد تا بر این موجود شرور پیروز شود. اَسرار فاش میشوند، خطر و مرگ همهجا را فرا میگیرد و هر کسی ممکن است خیانت کند