وارکرفت (ایلیدن)
یکی از الف های شب آب دهانش را فرو داد و اشک هایش را پاک کرد. اشک در چشم همۀ افراد جمع شده بود. مایو دستانش را جابه جا کرد و همچون رقاصی ماهر در هوا چرخاند. بعد دستانش را مشت کرد و ادامه داد: «هرچیزی پایانی دارد و پایان ایلیدن نیز فرا رسیده است. شما مرا تا اینجا همراهی کرده اید و قسم می خورم که ایمان تان به من درست است. اجازه نخواهم داد خیانتکار از عاقبت اعمالش فرار کند.» مایو کمی مکث کرد تا حرفش به خوبی جا بیفتد و بعد ادامه داد: «اگر مجبور شوم این کار را به تنهایی انجام خواهم داد. همۀ شما به من سوگند وفاداری یاد کردید، همۀ شما ارزش سوگند خودتان را می دانید. سوالی که باید از خود بپرسید این است که آیا بر سر عهد و پیمان خود خواهید ماند یا مثل او خواهید شد، آیا شما هم مثل خیانتکار بی ایمان خواهید شد یا دختران و پسران الون باقی خواهید ماند؟ تنها شمایید که در اعماق قلب تان قادر به پاسخ دادن به این سوال خواهید بود. من کسانی را که در لحظۀ انتخاب از تردید به خود پیچ و تاب می خورند، نمی خواهم. تنها شما هستید که می توانید به این سوال پاسخ دهید که در لحظه ای که من عدالت را در حق ایلیدن خیانتکار اجرا می کنم می خواهید در کنارم باشید یا نه.»