مگنس چیس به اندازه ی کافی دردسر کشیده از دوسال پیش و درست از آن شب وحشتناکی که مادرش به او گفت جانش را بردار و فرار کند.به تنهایی در خیابان های بوستون زندگی میکند و از دست پلیس و ماموران دارالتادیب،گریزان است. یک روز مگنس متوجه میشود عمویش راندولف به دنبالش میگردد.مردی که مادرش همیشه در مورد او به مگنس هشدار داده بود. سرانجام مگنس به دام عمویش می افتد.داندولف کلی درباره ی تاریخ اسکاندیناوی حرف میزند و میگوید مگنس یک میراث دارد:سلاحی که از هزاران سال پیش گم شده. داستان هایی در مورد اساطیر اسگارد و گرگ ها از اعماق خاطرات مگنس ظاهر میشوند. اما او وقت زیادی برای فکر کردن به این ماجراها ندارد؛خیلی زود مجبور میشود بین امنیت خودش و زندگی صدها انسان بی گناه دیگر،یکی را انتخاب کند. گاهی اوقات،تنها راه شروع یک زندگی تازه،مردن است
پنج گانه پرسی جکسون 2 (دریای هیولاها)
هفتمین سال تحصیلى پرسى جكسون بطور شگفتانگیزى در آرامش مىگذرد. حتى یك هیولا هم در مدرسهى جدید او پاى نگذاشته است. اما هنگامى كه یك بازى وسطى بین پرسى همكلاسىهایش، تبدیل به نبرد مرگبارى در مقابل دارودستهى هیولاهاى آدمخوار مىشود، ورق برمىگردد. ورود غیرمنتظرهى دوست او آنابت كه حامل خبرهاى بدى است نیز بر نگرانىها دامن مىزند. مرزهاى جادویى كه از اردوگاه دورگه محافظت مىكرد، اكنون به دست دشمن مرموزى مسموم شده و اگر راه درمانى براى آن پیدا نشود، تنها پناهگاه امن دورگهها ویران خواهد شد در كتاب دوم كه ادامه دزد آذرخش است، پرسى و دوستانش براى نجات اردوگاه باید به دریاى هیولاها سفر كنند. اما پیش از آن، پرسى با راز حیرتانگیزى دربارهى خانوادهاش روبرو مىشود كه او را با این سوال مواجه مىكند: آیا ادعاى پسر خداى دریا بودن، یك افتخار است یا لطیفهاى رنجآور؟