«مارپیچ آتشین» ماجرای ایزد آپولو، ایزد خورشید، موسیقی، شعر، و کمانداری است که پدرش، زئوس او را به زمین تبعید کرده، و به عنوان تنبیه به نوجوانی دست و پا چلفتی و خپل به نام لِستر تبدیل شده است. حالا تنها راه بازگشت آپولو به کوه المپ و ثابت کردن خود به پدرش، و برگرداندن جایگاه حقیقی خود این است که چند پیشگو را از دست نیروهای تاریکی آزاد کند. بعد از موفقیت در اردوگاه دورگهها و نجات نیمهایزدان از شر امپراتوران خونخوار روم در آمریکای شمالی، حالا او باید به همراه دوستانش به آمریکای جنوبی برود. لِستر به همراه مِگ مککافری و دوست نیمهانسان-نیمهبز خود، «گرُوِر آندروود» به هزارتوی مخوفی پا میگذارد تا به دنبال پیشگوی اریتره بگردد و او را نجات دهد؛ پیشگویی که به زبان معما صحبت میکند...
پنج گانه پرسی جکسون 4 (نبرد هزارتو)
پرسى جكسون تصور نمىكرد مراسم آشنایىِ سال اولىهاى دبیرستان چندان جذابیتى براى او داشته باشد. اما هنگامى كه یك فانى آشنا و تیم خوشامدگویى شیطانى در مقابلش ظاهر شدند، اوضاع از آنچه فكرش را مىكرد بدتر شد. در چهارمین كتاب از مجموعه كتابهاى موفق پرسى جكسون زمان جنگ بین خدایان المپیان و سلطان تیتانها كرونوس نزدیك شده است. حتى مرزهاى جادویى اردوگاه نیز در مقابل هجوم افراد وى امن نیست. پرسى و دوستانش براى متوقف كردن آنها به جست و جو در هزارتویى در زیر زمین پا میگذارند كه در هر پیچ و خم آن رویدادى شگفتانگیز و غافلگیر كننده در انتظار آنهاست. سفر به هزار تو و نبرد با غولها و موجودات اساطیرى لحظاتى نفسگیر و سرشار از ماجراجویى، تعلیق و طنز را براى خواننده به ارمغان مىآورد.