14 قصه 14 معصوم (کیف کتاب 14 جلدی)
روزی بود. در سرزمین عربستان شهری بود به نامه مکه. در مکه مردمی زندگی میکردند که به قبیله قریش معروف بودند. قبیله قریش از محترمترین قبیله های عرب بود. در میان مردم این قبیله مرد بزرگواری زندگی میکرد به نام عبدالمطلب . این مرد بزرگ قریش بود. عبدالمطلب ده پسر داشت. از میان این ده برادر، یکی بود که از همه زیباتر بود. مهربانتر و شجاع تر بود. او عبدالله نام داشت. همه مردم عبدالله را دوست میداشتند. عبدالمطلب هم او را از بقیه پسرهایش بیشتر دوست میداشت. برای همین، وقتی عبدالله به سن جوانی رسید، پدرش عبدالمطلب، از میان دخترها، بهترین دختر را انتخاب کرد و به ازدواج عبدالله در آورد. این زن آمنه نام داشت و ... نوشته بالا قسمتی از متن کتاب است.