در کشوری دیگر، نگهبانی جوان روبه روی ردیف بیشماری از نمایشگرها نشسته بود و تصاویر زندهای را تماشا میکرد که از صدها دوربین ویدیویی بیسیم مداربسته از سرتاسر آن بنای عظیم میآمد. تصاویر انگار صفی بیانتها را شکل میدادند که مدام از برابر چشمش میگذشت.
اسپلینترسل
هیچ عملیاتی ساده نیست. همه چالش های خودشان را دارند. نمی توانم همه چیز را طبق برنامه انجام دهم، ولی باید مطمئن شوم که کارم را نامرئی انجام داده ام. اسپلینترسل بودن، فقط به همین موضوع بستگی دارد. هیچ ردپایی به جا نگذار. وارد شو. خارج شو کار تمام. یک اسپلینترسل تنها کار میکند. گروهی از راه دور وضعیت من را زیر نظر دارند و از من حمایت میکنند. حرفه ای هایی که کارشان را خیلی خوب بلدند. ولی من هستم که در خط آتش قرار دارم. به هر حرکتی باید آن قدر فکر کنم که انگار محل عملیات یک صفحه شطرنج بزرگ است. یک اشتباه کوچک میتواند مرگبار باشد. دوست دارم فکر کنم که اشتباه نمیکنم.
هیچ عملیاتی ساده نیست. همه چالش های خودشان را دارند. نمی توانم همه چیز را طبق برنامه انجام دهم، ولی باید مطمئن شوم که کارم را نامرئی انجام داده ام. اسپلینترسل بودن، فقط به همین موضوع بستگی دارد. هیچ ردپایی به جا نگذار. وارد شو. خارج شو کار تمام. یک اسپلینترسل تنها کار میکند. گروهی از راه دور وضعیت من را زیر نظر دارند و از من حمایت میکنند. حرفه ای هایی که کارشان را خیلی خوب بلدند. ولی من هستم که در خط آتش قرار دارم. به هر حرکتی باید آن قدر فکر کنم که انگار محل عملیات یک صفحه شطرنج بزرگ است. یک اشتباه کوچک میتواند مرگبار باشد. دوست دارم فکر کنم که اشتباه نمیکنم.