سرزمین سحر آمیز (قاب دوم جلدهای 16 تا 30)
«سرزمین سحرآمیز» داستان دنیای جادویی «دِرون» است که پذیرای سه نوجوان از دنیای ما میشود. نوجوانانی که با ویژگیهای خاص خود به قهرمانان «دِرون» تبدیل میشوند و دوشادوش ساکنان اصلی این دنیا با بدیها میجنگند
«سرزمین سحرآمیز» داستان دنیایی است که قوانین جادویی بر آن حاکم است. دنیایی که سه نوجوان از دنیای ما به آن وارد میشوند و به خاطر ویژگیهای خاصشان به قهرمانان آن تبدیل میشوند و دوشادوش ساکنان اصلی این دنیا با بدیها میجنگند.
«اریک»، «نیل» و «جولی» دنیای «دِرون» را زیر پلههای زیرزمین خانه اریک پیدا کردهاند. «دِرون» دنیایی پر از شگفتی و ماجراست که بچهها در آن دوستانی صمیمی و دشمانی قدرتمند دارند.
سایر کتاب های همین ناشر
این کتاب شامل چهار داستان پیرامون شخصیت کارتونی محبوب کودکان، یعنی پو و دوستانش می باشد که تصاویر به کار گرفته شده در آن به صورت سیاه و سفید می باشند. بنابراین کودک می تواند هم زمان با مطالعه ی هر قصه، تصاویر را به دلخواه رنگ آمیزی نماید. داستان هفالامپ که یکی از قصه های آمده در آن می باشد؛ در رابطه با روزی است که پو و دوستانش با شنیدن یک صدای نعره ی بلند همگی از خواب می پرند؛ آنها به سمت خانه ی رابیت می روند تا از او بپرسند صدای وحشتناک مربوط به چه چیزی است. رابیت بعد از کمی فکر کردن و با دیدن رد پایی بزرگ، می گوید این صدا و اثر پا مربوط به یک هفالامپ می باشد که آن طرف جنگل در کنار یک دره ی بزرگ به همین نام، زندگی می کنند.
لیف، باردار و جاسمین، هفت گوهر گمشده را پیدا كرده و آنها را روی كمربند دلتورا بازگرداندهاند. حالا این سه همسفر باید وارث تاج و تخت دلتورا را پیدا كنند. آنها میدانند كه فقط وارث حقیقی میتواند با استفاده از جادوی كمربند، ارباب سایهها را سرنگون كند. اما وارث از همان لحظه تولد، در جایی مخفی شده است و فقط كمربند میتواند مخفیگاه او را آشكار كند. همین كه جست و جوی دلتورا به نقطه اوج خود میرسد، اتفاقات تكاندهندهای، از پی هم رخ میدهند. خشم و قدرت ارباب سایهها نه تنها سه قهرمان دلتورا، بلكه افراد مورد علاقه آنها را نیز تهدید میكند
در این کتاب از مجموعه داستانهای "تن تن "که با تصاویر رنگی کارتونی به چاپ رسیده است، "تن تن"، خبرنگار جوان و ماجراجو در سرزمین سرخپوستها ماجراهایی میآفریند
.پروفسور "کلکولس"، دوست "تن تن " در این داستان، ربوده میشود و در پی آن، تن تن و دوستش "کاپیتان هادوک "به جست و جوی او بر میآیند .آنها در پی ماجراهایی سر از
معبد خورشید در میآورند .این معبد که متعلق به اینکاها است بر فراز کوهی بلند واقع شده است .در آن جا، رئیس سرخپوستان، با این تصور که تن تن و دوستانش برای غارت
معبد آنان، بدان جا رفتهاند، آنها را به مرگ محکوم میکنند ;اما تن تن با شگردی خاص موفق میشود جان خود و دوستانش را نجات دهد .
اين كتاب، برگزيدهاي است از قصههاي ازوپ. ويژگيهاي قصههاي ازوپ اين است كه ساده است و كوتاه. اما نكتهي آموزندهاي در هز قصه وجود دارد. نكتهاي كه در بسياري از مراحل زندگي به كمك ما ميآيد و حل مشكلات ما را آسان ميسازد.
به سرزمین سایه ها - قلمرو مرموز و وحشتناک ارباب سایه ها خوش آمدید. او که هزاران نفر از اهالی دلتورا را گروگان گرفته و با خود به سرزمین سایه ها برده است ، قصد دارد جادوی سیاهش را تقویت کند . حال لیف و همراهانش باید برای نجات اسیران سلاح قدرتمندی بیابند تا بتوانند با جادوی ارباب سایه ها مبارزه کنند .
ابوحامد محمد غزالی یکی از بزرگترین عارفان قرن پنجم هجری قمری است که در طوس به دنیا اومد.غزالی کتابهای زیادی به زبان فارسی و عربی نوشته است.یکی از آثارش به زبان فارسی کیمیای سعادت است.این کتاب چکیده ای از کتاب بزرگ احیاء علومالدین،به زبان فارسی است.
در این چند هزار سال که از زندگی بشر می گذرد، قصه ها و افسانه های زیادی نوشته شده است، اما تعداد کمی از آنها باقی مانده و به این روزها رسیده است.
مجموعه ی کلاسیک های کودکانه تعدادی از این قصه های ماندگار و جذاب هستند، قصه هایی که هربار می خوانیم، دریچه ی تازه ای از دنیای زیبایی ها به رویمان باز می شود.
دارن شان شاهزاده اشباح، برای انجام ماموریتی كوهستان اشباح را ترك میكند كه شاید به مرگ او ختم شود. او یكی از برگزیدگانی است كه باید به تعقیب ارباب شبحوارهها برود. اگر او را نابود كند، پیروز است و اگر شكست بخورد، قبیله اشباح را به كام مرگ میبرد.
هیچ چیزی در مورد دهانه ی غار نمی دانست؛ جز اینکه راهی است که می توان از آن به جایی دیگر رفت. او هیچ مکان دیگری را نمی شناخت. بنابراین دهانه ی غار برای او دیوار بود؛ دیوار روشنایی. در حالی که خورشید در بیرون غار می تابید، این دیوار برای او خورشید دنیایش بود. آن دیوار روشنایی او را به طرف خودش می کشید؛ مثل شمعی که شب پره ای را مجذوب خود می کند. او مثل همیشه سعی می کرد به آن دست یابد. حیات به سرعت در درونش پر و بال می گرفت و او را به طرف آن دیوار روشنایی می کشید. حس کنجکاوی اش به او می گفت آن دیوار روشنایی راهی برای بیرون رفتن از غار است؛ راهی که مقدر شده بود توله گرگ خاکستری در ان قدم بگذارد. اما خودش از این امر آگاه نبود. او حتی نمی دانست دنیایی بیرون از غار هم وجود دارد.
بلدی بسازی ؟ (کشتی های جنگی) طوری طراحی شده که در آن کودکان در حین بازی مهارت یادگیری و تمرکز خود را افزایش داده و با الگوهایی پیش فرض می توانند اشکال مختلفی را با تا کردن، برش زدن، و چسباندن ایجاد نمایند.
در این داستان از مجموعه کتابهای "تن تن و میلو "مجسمه با ارزش "آروم بایا" مربوط به تمدن آمریکای جنوبی از موزه "اتو "به سرقت میرود" .تن تن "ـ خبرنگار ماجراجو ـ از گوش
شکسته مجسمه درمییابد نقشهای ماهرانه در پشت ماجرا قرار دارد .او با پیدا کردن نشانی مرد مجسمهسازی که همان روز به قتل رسیده و قراین دیگر، سرانجام سرنخهایی از
تبهکاران به دست میآورد و در پی آن، موفق به یافتن مجسمه میشود، همچنین باند سارقان اشیای عتیقه را در دام قانون گرفتار میسازد .
این کتاب شامل 16 داستان بامزه و خنده دار است اگر دلت میخواهد غش غش بخندی حتما این کتاب را بخوان و با شخصیت های آن همراه شو شخصیت هایی مثل سگ پرنده،کبکی روی درخت گلابی،قوی عجیب و
من خوشحالم 2 - ماشین ها دو زبانه: انگلیسی و فارسی مجموعه آموزشی « من خوشحالم» برای سنین 1 تا 3 سال می باشد. همراه با تصاویر رنگی و زیبا و هر کتاب موضوع خاصی را در بر میگیرد.
اهمیت دیکته و نوشتار اول دبستان به عنوان پایه سال های آینده بر هیچ کس پوشیده نیست. نام این پایه بیش از هر چیز مهارت نوشتن را در ذهن تداعی می کند که در واقع یکی از معانی و معیارهای سواد پس از توانایی خواندن است. در کلاس اول دبستان که مهارت های سوادآموزی به تدریج رشد می یابد، جستجو برای دستیابی به منابع کمک درسی برای تمرین خواندن و البته نوشتن و املا مفید به فایده خواهد بود و تسلط دانش آموزان بر این دو مقوله سبب یادگیری و انگیزه بیشتر خواهد شد. از سوی دیگر مشارکت والدین در امر آموزش فرزندان، نتیجه تلاش های نوآموز و معلم را دوچندان می کند.
در غار كارشری ویل، تونلی باز شده است كه هیولاها دسته دسته از آن بیرون میریزند. برای مقابله با كشتار و خشونت این موجودات شیطانی همه نیروها به میدان آمدهاند. حدود پانزده مرید از جمله كرنل، شارك و شارمیلا به فرماندهی برانابوس در محل جمع میشوند تا جلو این هجوم بیامان را بگیرند. آنها میدانند كه حتی اگر بتوانند تونل را مسدود كنند به زنده ماندن خودشان امیدی نیست.