کتاب «ناکدبانو» رمانی نوشته ی «سوفی کینسلا» است که نخستین بار در سال 2005 انتشار یافت. «سامانتا» وکیلی شناخته شده در لندن است که بیش از هر چیز، به پیشرفت در مسیر حرفه ای خود فکر می کند. اما وقتی بالاخره همه ی آرزوهایش در دسترس به نظر می رسد، «سامانتا» اشتباهی می کند. او که قادر نیست با عواقب این اشتباه مواجه شود، دست به کاری غیر قابل تصور می زند و پا به فرار می گذارد. «سامانتا» با اولین قطار به منطقه ای روستایی می رود و به خانه ای زیبا و بزرگ برمی خورد. در آنجا او را با زنی دیگر اشتباه می گیرند و «سامانتا» به عنوان خدمتکار خانه استخدام می شود. اما او نمی داند چطور باید لباس ها را بشوید، یا غذا بپزد، یا خانه را تمیز کند. آیا «سامانتا» می تواند در زندگی جدیدش، خود را بیابد؟ و آیا گذشته اش، او را رها خواهد کرد؟
دیزی جونز و گروه شش
همه «دیزی جونز و گروه شش» را میشناسند، اما کسی دلیل جداییشان را، آن هم درست در اوج معروفیت نمیداند… دیزی دختری است که در دههی شصت در لسآنجلس رشد میکند، مخفیانه به کلابها میرود، و رؤیای خوانندگی را در سر میپروراند.
همه «دیزی جونز و گروه شش» را میشناسند، اما کسی دلیل جداییشان را، آن هم درست در اوج معروفیت نمیداند… دیزی دختری است که در دههی شصت در لسآنجلس رشد میکند، مخفیانه به کلابها میرود، و رؤیای خوانندگی را در سر میپروراند. گروه شش و حاشیه های موسیقی هیجانانگیزند، اما او بیش از هر چیزی عاشق راکاندرول است. در بیستسالگی صدایش مخاطبها را به خود جذب میکند و او بهقدری به توانایی خودش ناآگاه است که مردم بهخاطرش به کارهای دیوانهکنندهای دست میزنند.
گروه شش هم نظرها را به خود جلب کرده است؛ گروهی که بیلی دان مرموز رهبریاش را بر عهده دارد. در آستانهی اولین تورشان، خبردار می شود که فرزندی در راه دارد. زیر فشار شهرت و پدر شدن قریبالوقوع، بیلی در طول تور کنترلش را از دست میدهد. زمانی که تهیهکنندهشان میفهمد کلید موفقیت فوقالعادهی گروه همکاری این دو نفر است، دیزی و بیلی را سر راهِ هم قرار میدهد. اتفاقات بعد از آن به افسانه تبدیل میشوند. داستان خلق آن افسانه در رمان جذاب و فراموشنشدنی «دیزی جونز و گروه شش» که بهفرم تاریخ شفاهی نوشته شده، شرح داده شده است.