چطور ممکن است زندگی ما، با مصرف چیزهای کمتر، بهتر شود؟ تصور کنید که وسایل کمتر، درهمریختگی کمتر، اضطراب کمتر، بدهی کمتر و نارضایتی کمتری در زندگی داشته باشید. آیا این زندگی باب میل شما نیست؟ اگر بهدنبال چنین زندگیای هستید، با کتاب آدمها را دوست داشته باشید، از اشیا استفاده کنید، چون برعکسش اصلا جواب نمیدهد (Love People, Use Things) همراه شوید.
مهمان نیمه شب
مهمان نیمه شب
زنی در توفانی برفی و مرگبار از یک مهمان ناخوانده پذیرایی میکند. او فکر میکرد که تنهاست...
برای وایلی لارک، نویسندۀ رمانهای جنایی، اهمیتی ندارد که در میان برف و توفان در یک خانة روستایی متروک باشد، جایی که در کنار آتش و سکوت کامل برای نوشتن کتاب جدیدش خلوت کرده است. همهچیز میتوانست عالی باشد، اگر این واق
مهمان نیمه شب
زنی در توفانی برفی و مرگبار از یک مهمان ناخوانده پذیرایی میکند. او فکر میکرد که تنهاست...
برای وایلی لارک، نویسندۀ رمانهای جنایی، اهمیتی ندارد که در میان برف و توفان در یک خانة روستایی متروک باشد، جایی که در کنار آتش و سکوت کامل برای نوشتن کتاب جدیدش خلوت کرده است. همهچیز میتوانست عالی باشد، اگر این واقعیت وجود نداشت که سالها قبل، در این خانه، دو نفر در کمال خونسردی به قتل رسیدند و یک دختر بدون هیچ ردی ناپدید شده بود.
با شدیدتر شدن توفان، وایلی خود را در داخل خانه گرفتار میبیند، تسخیرشده با اسرار پشت دیوارهای آن و همینطور تسخیرشده با رازهای خودش. او یک کودک را در برفهای بیرون خانه پیدا میکند. خیلی زود معلوم میشود که این خانة روستایی آنقدرها که او فکر میکرده متروک نیست و یک نفر برای پیدا کردن آنها دست به هر کاری میزند.