مجموعه رمان های شاهنامه 22 (کیکاووس شاه عاشق)
توس را صدا کرد و به او گفت: «از امشب تو فرمانده ی فرماندهان هستی؛ سپاهیان را چنان بیارای که رستم دستان از تو آرایش سپاه بیاموزد.»
توس شگفت زده شد. از شادی بر دست کیکاووس بوسه زد و گفت: «چنان سپاهیان را آماده ی جنگ کنم که رستم دستان هم به آن نیندیشیده باشد.»
تا به گوش سپاهیان و فرماندهان رسید که کیکاووس، گیو را از فرماندهی برداشته و توس را جانشین او کرده است، همه شگفت زده شدند. گیو، غمگین و پریشان، نزد گودرز رفت و گفت: «پدر، من به نیکی می دانم که فرمان کیکاووس شاه، پاسخ راستگویی من است، چون گفتم از رستم دستان همه چیز می آموزم.»
توس را صدا کرد و به او گفت: «از امشب تو فرمانده ی فرماندهان هستی؛ سپاهیان را چنان بیارای که رستم دستان از تو آرایش سپاه بیاموزد.»
توس شگفت زده شد. از شادی بر دست کیکاووس بوسه زد و گفت: «چنان سپاهیان را آماده ی جنگ کنم که رستم دستان هم به آن نیندیشیده باشد.»
تا به گوش سپاهیان و فرماندهان رسید که کیکاووس، گیو را از فرماندهی برداشته و توس را جانشین او کرده است، همه شگفت زده شدند. گیو، غمگین و پریشان، نزد گودرز رفت و گفت: «پدر، من به نیکی می دانم که فرمان کیکاووس شاه، پاسخ راستگویی من است، چون گفتم از رستم دستان همه چیز می آموزم.»