او خواهرم است، خواهر خود خودم
خواهرم را خیلی دوست دارم. آخه هیچ کس اندازه ی او با من خوب نیست. با این که بزرگ شده، باز هم با من بازی می کند. با من و یک خرس کوچولوی پشمالو. ولی دیروز شنیدم می خواهد عروسی کند و از پیش ما برود. این طوری من خیلی تنها می شوم. اصلا او چرا باید عروسی کند؟ اگر او برود؟ فقط من می مانم و یک خرس!
خواهرم را خیلی دوست دارم. آخه هیچ کس اندازه ی او با من خوب نیست. با این که بزرگ شده، باز هم با من بازی می کند. با من و یک خرس کوچولوی پشمالو. ولی دیروز شنیدم می خواهد عروسی کند و از پیش ما برود. این طوری من خیلی تنها می شوم. اصلا او چرا باید عروسی کند؟ اگر او برود؟ فقط من می مانم و یک خرس!