«آلبرت اینشتین» از همان ابتدای کودکی کارهایش را به روشی خارقالعاده انجام میداد. او به جای فکر کردن به کمک کلمهها، به وسیلهی تصاویر فکر میکرد و این روش ویژهی فکر کردنش به او کمک کرد تا مفاهیم بزرگی را مثل ساختار موسیقی و یا اینکه چرا قطبنماها همیشه به سمت شمال هستند درک کند و کمکم در تلاش برای کشف رازهای هستی بربیاید. بقیهی مردم او را فقط یک خیالباف میدیدند، اما اینشتین به خاطر کنجکاوی و شیوهی خاص تفکرش، توانست به یکی از بزرگترین دانشمندان جهان تبدیل شود.
این منم هلن کلر
«هلن کلر» وقتی خیلی کوچک بود، یک بیماریِ نادر گرفت و این بیماری او را نابینا و ناشنوا کرد. او ناگهان متوجه شده بود که دیگر نه میتواند ببیند و نه چیزی را بشنود و برای همین ارتباط برقرار کردن با دنیای بیرون و اطرافیان برایش تقریباً ناممکن شده بود.
وقتی هلن شش ساله بود، با فردی آشنا شد که زندگیاش را برای همیشه عوض کرد؛ معلمش، «آن سالیوان». با کمکهای خانم سالیوان، هلن یاد گرفت که چطور با زبان اشاره صحبت کند و خط بریل را بخواند. او که حالا میتوانست خودش را به دیگران ثابت کند، در بزرگسالی به یک فعال اجتماعی تبدیل شد و مردم را به جنگ با ناتوانیها و دیگر مشکلات تشویق میکرد.
«هلن کلر» وقتی خیلی کوچک بود، یک بیماریِ نادر گرفت و این بیماری او را نابینا و ناشنوا کرد. او ناگهان متوجه شده بود که دیگر نه میتواند ببیند و نه چیزی را بشنود و برای همین ارتباط برقرار کردن با دنیای بیرون و اطرافیان برایش تقریباً ناممکن شده بود.
وقتی هلن شش ساله بود، با فردی آشنا شد که زندگیاش را برای همیشه عوض کرد؛ معلمش، «آن سالیوان». با کمکهای خانم سالیوان، هلن یاد گرفت که چطور با زبان اشاره صحبت کند و خط بریل را بخواند. او که حالا میتوانست خودش را به دیگران ثابت کند، در بزرگسالی به یک فعال اجتماعی تبدیل شد و مردم را به جنگ با ناتوانیها و دیگر مشکلات تشویق میکرد.
از همین نویسنده
«این منم آملیا ارهارت» سرگذاشت خانمی با همین نام است
آملیا از همان زمان کودکی عاشق پرواز کردن است و عجیب اینکه توی هفت سالگی با دو چرخ اسکیت و یک جعبه ابزار و دو تا الوار ترن هوایی درست میکند و سر آخر با کلی سر و صدا و خرابکاری موفق میشود پرواز را تجربه کند. فکر میکنید این آخرین تجربهاش است؟
این منم جین گودال تصویری بر اساس زندگینامهی واقعی جین گودال، زنی عاشق کتاب خواندن، حیوانات، طبیعت و محیط زیست نوشته شده است.
جین گودال در روزگاری زندگی میکرد که کسی دوست نداشت دخترها دانشمند شوند. اما او که عاشق کتاب خواندن بود، به این حرفها کاری نداشت. او دلش میخواست ساعتهای طولانی کتاب بخواند و در طبیعت وقت بگذراند. او عاشق شامپانزهها بود.
«گاندی» که یک مرد جوان هندی بود، در روزگار خود میدید که چطور دولتمردان بریتانیا با مردمِ کشورش ناعادلانه رفتار میکنند. او که نمیتوانست نابرابریها را بپذیرد، یک راه خارقالعاده برای مبارزهکردن پیدا کرد: اعتراض در کمالِ آرامش و صلح! او از آفریقای جنوبی به هندوستان رفت؛ جایی که در آن یک انقلابِ بدون خشونت را رهبری و کشورش را از زیر بار قوانین بریتانیایی آزاد کرد.
گاندی اگرچه ظاهر آرام و خونسردی داشت، توانست به آرامی همهچیز را در هندوستان تغییر دهد و بعدها روی جنبشهای حقوق اجتماعی در سرتاسر دنیا تأثیر بگذارد. او ثابت کرد که حتی کوچکترین افراد هم میتوانند قدرتمندترین باشند!
سایر کتاب های همین ناشر
وال.ای یک ربات زباله جمع کن بود.
یک روز، سفینهای روی زمین نشست و او با ربات جدیدی آشنا شد. ایوا، ربات جدید، قرار بود دنبال چیز خاصی بگردد. وال.ای خیلی دلش میخواست با او دوست شود.
«کتاب های گردو» از مجموعه ی باشگاه مغز کودکان، مجموعه ای هدفمند است که تمرین هایی ساده و جذاب برای کودکان سه سال به بالا ارائه می دهد تا ضمن سرگرمی، بازی و رنگ آمیزی، عملکردهای مغزی آنان را نیز تقویت کند.
برای استفاده از این کتاب ها به ترتیب خاصی نیاز نیست و می توان با هر کتابی که کودک رغبت بیشتری به آن نشان می دهد، آغاز کرد. ابزار مورد استفاده، یک مداد سیاه و چند مدادرنگی است.
استمرار حل چنین تمریناتی در طول زمان، تاثیری قابل ملاحظه در بهبود و فعالسازی عملکردهای مغزی کودکان مانند توجه و تمرکز، حافظه و مهارت های بصری فضایی خواهد داشت و چه صحنه ای خوشایندتر از کودکی هوشمند که بازی می کند، می خندد و یاد می گیرد...
«این منم آملیا ارهارت» سرگذاشت خانمی با همین نام است
آملیا از همان زمان کودکی عاشق پرواز کردن است و عجیب اینکه توی هفت سالگی با دو چرخ اسکیت و یک جعبه ابزار و دو تا الوار ترن هوایی درست میکند و سر آخر با کلی سر و صدا و خرابکاری موفق میشود پرواز را تجربه کند. فکر میکنید این آخرین تجربهاش است؟
تمرینهای مجموعهی «باشگاه تفکر و خلاقیت»، ذهن کودکان را برای یادگیری، فعال نگه میدارد تا مهارتهای مغزی خود را پرورش دهند. این مجموعهی بومیسازیشده، سعی دارد بستری مناسب برای تقویت کارکردهای پیچیدهی مغز دانشآموزان دورهی دبستان ایجادد کند تا با موضوعات متنوع مواجه شوند و قوهی تخیل و منطق خود را به کار گیرند.
تکتکِ ما آدمها موهبتهایی داریم که میتوانیم با دیگران تقسیم کنیم.
به کودکان بیاموزید که هدیه دادن به دیگران، برایشان شادمانی به ارمغان میآورد.
فرقی نمیکند چند ساله باشید، همه میتوانیم هوای یکدیگر را داشته باشیم. انسانهای خاص بسیاری در زندگی کودکان هستند که میتوانند با هدیه دادن از آنها تشکر کنند. این کتاب به کودکان این قدرت شگفتانگیز را میدهد تا با اعتمادبهنفس و شادمانی بیشتر قدردان داشتههایشان باشند و آنها را با دیگران هم قسمت کنند.
جک و کیت دوستان خوبی هستند.
آنها در مدرسه یاد میگیرند چهطور قدرت ذهنی خود را پرورش دهند.
این دو نفر سعی میکنند هدفهایی داشته باشند و برای رسیدن به آنها سخت تلاش کنند...
بیایید ببینیم جک و کیت چهطور با برنامهریزی روزانه و هدفگذاری زماندار میتوانند کارهایشان را با تمرکز و بدون حواسپرتی انجام دهند.
مغز انسان عملکردهای خارق العاده ای دارد که شناخت و کشف هریک از آن ها سهم قابل توجهی در طراحی انواع ابزارها و روش هایی داشته که در پی ارتقای این عملکردها بوده اند. صرف نظر از تفاوت در محتوا و شیوه ی استفاده از این ابزارها و روش ها، همه ی آن ها سعی دارند تا با فعال نمودن عملکردهای متعدد مغزی، توان مغز را در پردازش، یادگیری و مدیریت موثر اطلاعات ورودی را افزایش داده و سرعت انطباق آن را با تغییراتی که در محیط رخ می دهد، بهبود بخشند.
تمرین های مجموعه ی (باشگاه تفکر وخلاقیت)،ذهن کودکان را برای یادگیری ،فعال نگه می داردتا مهارت های مغزی خود را پرورش دهند. این مجموعه بومی سازه شده، سعی دارد بستری مناسب برای تقویت کارکرد های پیچیده ی مغز دانش آموزان دوره ی دبستان ایجاد کند تا با موضوعات متنوع مواجه شوند و قوه ی تخیل ومنطق خود را به کار گیرند.
رِمی موش کوچولویی بود که آرزو داشت سرآشپز شود.
یک روز، یک آدم لانهی موشها را پیدا کرد. آنها با قایقهای نجات فرار کردند. رمی بقیهی موشها را گم کرد و گذرش افتاد به یک رستوران معروف. باباجانگو همهجا را زیرپا گذاشت تا پسرش را پیدا کند.
والدین، آموزگاران، روانشناسان و مددکاران اجتماعی همه یکصدا میگویند که «طناب نامرئی» کتابی معرکه برای مقابله با هرگونه اضطراب جدایی (Separation Anxiety Disorder)، فقدان و اندوه است. «طناب نامرئی» رویکرد بسیار سادهای برای غلبه بر تنهایی، جدایی یا فقدان دارد. شیوهی بیان خلاقانهی این کتاب به کودکان کمک میکند بهسادگی موضوع را درک کنند و با آغوش باز پذیرای این پیام گیرا در زمانهی پُرهیاهو باشند.
این کتاب با بیش از نیممیلیون نسخه فروش، در بین کتابهای مصوّر زبانزد خاص و عام است. موضوع «طناب نامرئی» همبستگی ناگسستنی بین آنهایی را که دوستشان داریم نشان میدهد و دردها و آلام کودکان و بزرگسالان را التیام میبخشد.
ارزشمندترین هدیهی الهی به انسان است؛ به گونهای که تکامل و رشد کودک در سیر زمان به میزان زیادی با تحول او مرتبط است. کودک در سال نخست زندگی، بیشترین اثرپذیری را از محیط زندگی خود دارد. نقش طلایی مادر و اطرافیان در دوران بارداری و سال نخست بعد از تولد در تکامل کودک انکارناپذیر است.
کتاب « کودک من» به شرح تحول در دوران جنینی و وظایف مادر در این دوران میپردازد و تاثیر عواملی مانند استرس، رژیم غذایی و عادات رفتاری مادر در جنین را بررسی میکند. در بخش دوم کتاب، به روند تحولی نوزاد و شکلگیری تواناییهای او تا پایان یکسالگی اشاره شده، پیشنهادهایی برای بهبود و تسریع رشد نوزاد توسط والدین ارائه میشود.
باستِر مون سالن نمایش بزرگ و قشنگی داشت.
باستر میخواست راهی پیدا کند تا یک عالمه تماشاچی به سالنش بیایند. پس یک مسابقهی خوانندگی راه انداخت. اتفاق بدی افتاد و سالن نمایش درب و داغون شد.
جو گاردنر معلم موسیقی بود و آرزو داشت نوازندهی حرفهای شود. فقط یک قدم مانده بود تا جو
به رویایش برسد که یک دفعه افتاد توی چاه فاضلاب. بعد خودش را شبیه روح دید که میرفت به سمت یک نور بزرگ. جو آنجا با روحهای دیگری آشنا شد.
- آهای شماها دارین چیکار میکنین؟
- ما میخواییم تغییر قیافه بدیم؟
- چی؟
- یعنی میخواییم پروانه بشیم؟
- یه لحظه ترمز لطفا! ... یعنی من هم میتونم پروانه بشم؟
- آره!
- یعنی بال هم درمیآرم؟
- آره!
- بال واقعی؟
- آره!
- خب صبر کن منم بیام!
«گاندی» که یک مرد جوان هندی بود، در روزگار خود میدید که چطور دولتمردان بریتانیا با مردمِ کشورش ناعادلانه رفتار میکنند. او که نمیتوانست نابرابریها را بپذیرد، یک راه خارقالعاده برای مبارزهکردن پیدا کرد: اعتراض در کمالِ آرامش و صلح! او از آفریقای جنوبی به هندوستان رفت؛ جایی که در آن یک انقلابِ بدون خشونت را رهبری و کشورش را از زیر بار قوانین بریتانیایی آزاد کرد.
گاندی اگرچه ظاهر آرام و خونسردی داشت، توانست به آرامی همهچیز را در هندوستان تغییر دهد و بعدها روی جنبشهای حقوق اجتماعی در سرتاسر دنیا تأثیر بگذارد. او ثابت کرد که حتی کوچکترین افراد هم میتوانند قدرتمندترین باشند!
این منم جین گودال تصویری بر اساس زندگینامهی واقعی جین گودال، زنی عاشق کتاب خواندن، حیوانات، طبیعت و محیط زیست نوشته شده است.
جین گودال در روزگاری زندگی میکرد که کسی دوست نداشت دخترها دانشمند شوند. اما او که عاشق کتاب خواندن بود، به این حرفها کاری نداشت. او دلش میخواست ساعتهای طولانی کتاب بخواند و در طبیعت وقت بگذراند. او عاشق شامپانزهها بود.
چگونه کلمهی سادهی «مهربانی» میتواند جهان را تغییر دهد...
این داستان فکر و احساس شما را درگیر این سؤال میکند که واقعاً مهربانی چیست
و چگونه هر کار کوچک یا بزرگی میتواند تفاوتی به وجود بیاورد
و کمک کوچکی باشد برای یک دوست...
باشگاه تفکر و خلاقیت (صورتی: 9 تا 12 سال)
تمرین های مجموعه ی «باشگاه تفکر و خلاقیت»، ذهن کودکان را برای یادگیری، فعال نگه می دارد تا مهارت های مغزی خود را پرورش دهند. این مجموعه ی بومی سازی شده، سعی دارد بستری مناسب برای تقویت کارکردهای پیچیده دانش آموزان دوره ی دبستان ایجاد کند تا با موضوعات متنوع مواجه شوند و قوه ی تخیل و منطق خود را به کار گیرند.
قدرت انتخاب یکی از بزرگترین موهبتهای زندگی است.
به کودکان خود بیاموزید میتوانند انتخاب کنند چگونه باشند...
«آلبرت اینشتین» از همان ابتدای کودکی کارهایش را به روشی خارقالعاده انجام میداد. او به جای فکر کردن به کمک کلمهها، به وسیلهی تصاویر فکر میکرد و این روش ویژهی فکر کردنش به او کمک کرد تا مفاهیم بزرگی را مثل ساختار موسیقی و یا اینکه چرا قطبنماها همیشه به سمت شمال هستند درک کند و کمکم در تلاش برای کشف رازهای هستی بربیاید. بقیهی مردم او را فقط یک خیالباف میدیدند، اما اینشتین به خاطر کنجکاوی و شیوهی خاص تفکرش، توانست به یکی از بزرگترین دانشمندان جهان تبدیل شود.
دو سنجاب شکمو به نامهای «سایریل» و «بروس» باهم سر آخرین میوهی کاج مسابقه میدهند. با آنها همراه شوید و مسابقهشان را خوب تماشا کنید!
داستانی جذاب و خواندنی دربارهی دوستی و تقسیمکردن.
«تانیشا» در درس ورزش باید از دیوارِ سنگنوردی بالا برود، ولی وقتی میفهمد خیلی پُر زور نیست و هیچوقت نمیتواند به اندازهی دوستش از دیوار بالا برود، دلسرد و ناامید میشود، اما «قوی بودن» شاید چیزی بیشتر از پُر زور بودن است!
او به کمک خانوادهاش یاد میگیرد که میتواند قوی باشد اگر...
- پروانههای عزیزم کجایی؟
- 321 متر اونطرف
- خب، الآن من چطوری باید اینهمه راه رو برم؟
- پرواز کن دیگه.
- یعنی با هواپیما برم؟
- نه
- عمرا نمیتونم از پس این کار بربیام!