قدیم ها زندگی بهتر بود.واقعا همین طور است؟ این سوالی است که گرگ هفلی از خود میپرسد. وقتی تمام مردم شهر داوطلبانه وسایل برقی شان را کنار میگذارند و زندگی بدون آن ها را تجربه میکنند:اما زندگی مدرن هم مزایای خودش را دارد و گرگ هفلی حاضر نیست آن را با زندگی گذشته عوض کند آیا با آن همه تنش و دردسری که داخل و خارج از خانه وجود دارد گرگ میتواند راهی برای نجات خود بیابد؟یا آیا بودن در مدرسه ی قدیمی برای بچه هایی مثل گرگ بیش از حد سخت است؟
پسر کاملا جدید
خیلی عجیب است. جورج کمتر از دو روز با ما بوده. اصلا حرف نزده. هیچکس درکش نمی کند . احتمالا عجیبترین پسری است که هر یک از ما دیده ایم. لحظهای مثل بقیه ما به نظر میرسید و لحظه ای بعد هیچ شباهتی به ما نداشت.
شاید اصلا انسان نباشد.
ولی روی همه ما تاثیر گذاشته است و حالا که نیست، انگار حفرهای در زندگی همه ما به جا گذاشته است.
خیلی عجیب است. جورج کمتر از دو روز با ما بوده. اصلا حرف نزده. هیچکس درکش نمی کند . احتمالا عجیبترین پسری است که هر یک از ما دیده ایم. لحظهای مثل بقیه ما به نظر میرسید و لحظه ای بعد هیچ شباهتی به ما نداشت.
شاید اصلا انسان نباشد.
ولی روی همه ما تاثیر گذاشته است و حالا که نیست، انگار حفرهای در زندگی همه ما به جا گذاشته است.