نیمه شب، وقتی نوبت نگهبانی هرمیون شد برف میبارید. خوابهای هری در هم برهم و آزارنده بود: یکسره نجینی به خوابش میآمد و میرفت، ابتدا از درون انگشتری غولپیکر و ترک خورده، سپس از داخل تاج گل کریسمس. بارها وحشت زده از خواب پرید، با این اطمینان که کسی از فاصلهای دور، او را صدا زده، و با این تصور که صدای وزش باد در گرداگرد چادر، صدای گامهای کسی است.
پروژه ی هیل مری
رایلند کریس تنها بازمانده ماموریت فضاییاش است... بشر خودش را به آب و آتش زده تا این ماموریت را به سرانجام برساند و تمام منابع زمین را صرف آن کرده است. اگر او شکست بخورد، شاید زمین از میان برود.
اما رایلند از همه اینها بی خبر است؛ چون حتی اسمش را به خاطر نمی آورد، چه برسد به این که بداند وظایفش چیست و چطورباید انجامشان بدهد. فقط می داند که در خواب مصنوعی بوده و هیچکس همراهش نیست مگر جسدِ خدمهی فضاناوش...
رایلند کریس تنها بازمانده ماموریت فضاییاش است... بشر خودش را به آب و آتش زده تا این ماموریت را به سرانجام برساند و تمام منابع زمین را صرف آن کرده است. اگر او شکست بخورد، شاید زمین از میان برود.
اما رایلند از همه اینها بی خبر است؛ چون حتی اسمش را به خاطر نمی آورد، چه برسد به این که بداند وظایفش چیست و چطورباید انجامشان بدهد. فقط می داند که در خواب مصنوعی بوده و هیچکس همراهش نیست مگر جسدِ خدمهی فضاناوش...