درباره کتاب ماجراهای فسقلی 1-در مزرعه : بخشی از کتاب- رفته بودن به مزرعه- فسقلی با مامان و بابا- فسقلی شیطون بلا- نگاه می کرد به حیوونا- گفت به خودش فسقلی جون- امروز می شم مزرعه دار- می رم کنار حیوونا- منم می شم مشغول کار- اومد میمون مزرعه- رسید به مرغ و خروسا- گفتن به ما دونه بده- گرسنه ایم جون شما و...
....اتل متل یه قصه یه قصهی پر از نور پیرزنی مهربون تو اون زمونای دور خونهای داشت با صفا با هفت تا درب زیبا.......