خلق و خوی خوب، حالات بد، حالات روحی جسیکا-فینچ قابل تحمل نیست. جودی مودی با حالات خنده دار بسیاری بازگشته است. طرفداران JUDY MOODY از قبل می دانند که جودی برای هر موقعیتی حال و هوای خاصی دارد - و این بار جودی در حال حسادت است. حسادت به همکلاسی جسیکا فینچ، یعنی عکس او در صفحه اول روزنامه. وقتی جودی به دنبال شهرت و خوشبختی خود می رود، مراقب باشید! او خیلی مصمم است، فقط ممکن است آن را پیدا کند، یا ممکن است بدنام تر از همیشه شود. آخرین ماجراهای او مطمئناً خوانندگان را در حال و هوای مودی جودی قرار می دهد!
استینک 8 (و حمله ی کپک غولی)
استینک 8 (و حمله ی کپک غولی) دهماُمین جلد از مجموعه استینک است. استینک برادر جودی دمدمی است. استینک خیلی دلش میخواهد یک کپک لجنو داشته باشد و آن را توی اتاق خودش بزرگ کند، اما اگر این کپک مثل همان کپک غولی شود که استینک در فیلم دیده بود چی؟
استینک 8 (و حمله ی کپک غولی) دهماُمین جلد از مجموعه استینک است. استینک برادر جودی دمدمی است. استینک خیلی دلش میخواهد یک کپک لجنو داشته باشد و آن را توی اتاق خودش بزرگ کند، اما اگر این کپک مثل همان کپک غولی شود که استینک در فیلم دیده بود چی؟
از همین نویسنده
در داستان «JUDY MOODY No.3 Saves the World» جودی میفهمد رفتار او چه تاثیری بر محیطزیست میگذارد و به جنبوجوش میافتد تا با کمک به کاشت درخت در جنگلهای استوایی برای دنیا کاری بکند.
در JUDY MOODY No.4 predicts the future می خوانیم: جودی دمدمی یک «انگشتر حالنما» جایزه میبرد. هر کس نگین انگشتر را فشار دهد، رنگ نگین عوض میشود و انگشتر حالش را نشان میدهد.
استینک یواش زد روی دماغش و گفت: «بچه ها توی موزه بهم گفتند جناب دماغ. امروز فهمیدم که واقعا واقعا بوها را از همه ی بچه های کلاس بهتر می فهمم. سوفی گفت حتی از سگ ها هم بهتر بو می کنم.»
مامان گفت: «امیدوارم!» و با جودی زدند زیر خنده.
استینک گفت: «ماییم دیگه!»
مامان گفت: «فکر می کردم دماغ تو فقط موقع خطر خوب بو می کند.»
استینک گفت: «هرچقدر دلتان می خواهد بخندید، ولی این دماغ می تواند من را معروف کند.»
جودی همان آرنجش که یک بار عکسش توی روزنامه چاپ شده بود را بالا آورد و گفت: «آرنج من هم معروف است.»
استینک گفت: «نه، جدی می گویم. بزرگ که شدم می خواهم با این دماغم کاری بکنم کارستان. چنین دماغی نباید حرام شود.»
آن شب، استینک خواب یک چیز لزج لب گنده ی گرد و قلنبه را دید که آهسته آهسته می خزید و می آمد تا سیاره ی زمین را بگیرد. وقتی بیدار شد، سعی کرد آن را عین پاک کردن گچ از روی تخته سیاه قدیمی از ذهنش پاک کند. اما حتی حلیم صبحانه اش شبیه صحنه ی حمله ی کپک غولی شده بود.
در تمام راه کلاس فوق العاده ی علوم، استینک نتوانست از فکر چیزهای کپک غولی بیرون بیاید. مثل چیزهای لیز. لزج. چسبناک. کپک غولی. مغز. گِل. لجن. ژله ی لرزانک.
به مرکز اکتشاف که رسید، یک نفر بیرون در منتظرش بود. و او کسی نبود جز… رایلی رُتنبرگر.
گاهی رایلی رتنبرگ ضدحال می شد. استینک امیدوار بود امروز یکی از آن روزها نباشد.
رایلی موی بافته اش را برای استینک تکان داد. بعد هم خندید و دندان افتاده اش را نشان داد.
ـ استینک! بیا اینجا! برای کلاس فوق العاده ی کپک لجنو حاضری؟
استینک گفت: «فکر کنم.»
رایلی گفت: «انگار زیاد هیجان زده نیستی. چی شده؟ از وقتی پروژه ی هواشناسی را تمام کردیم، منتظر این لحظه بودیم.»
استینک نمی خواست به رایلی بگوید که از یک فیلم کپک غولی قدیمی ترسیده. برای همین سعی کرد الکی لبخند بزند.
استینک، برادر جودی دمدمی و قد کوتاهترین بچهی کلاس دوم است.جودی یک شب قد برادرش را اندازه میگیرد و میبیند استینک کوتاهتر شده! استینک حسابی نگران میشود. نخود و شیر میخورد، بلوز و شلوار راه راه میپوشد.
استینک یک آب نبات فک از کار انداز میخرد، اما فکش از کار نمی افتد! او هم معطل نمیکند. نامهای شکایتآمیزی مینویسد و بعد نعمت از آسمان میبارد! پنج کیلو آبنبات فک از کارانداز، یک جعبهی گنده پر از شکلات و چوب شور و پاستیل، مجموعهی کامل مدادهای میمونی و …
اما اگر بین آن همه بستهی ریز و درشت یک نامهی مهم کوچولو را نبیند، چی؟
انتشارات افق منتشر کرد:دل و روده، مغز، چشم!فقط یک هفته مانده تا جلد پنجم کابوس در خیابان زامبی منتشر شود. کتاب که چاپ شود، استینک اولین نفر توی صف است تا زودتر کتاب را بخرد و به راه پیمایی شبانه ی زامبی ها برود. استینک و دوست هایش لباس زامبی درست می کنند و می خواهند رکورد یک میلیون دقیقه مطالعه را به دست بیاورند. اما حرف هایی که استینک درباره ی زنده بودن زامبی ها شنیده، حسابی گیجش کرده ...نکند یک دفعه سر و کله ی زامبی ها پیدا شود؟
استینک 9 (و یک شب خوابیدن کنار کوسه ها)
ترسناک، ترسناک تر، ترسناک ترین!
بابا و مامان استینک برنده ی یک شب خوابیدن در آکواریوم شده اند و حالا معلوم نیست این شب معرکه ترین خاطره ی استینک می شود یا عذاب آورترین شکنجه اش.
این کتاب داستان زندگی پر هیجان و عجیب جودی، دختر خانواده ی ” دمدمی ” را تعریف می کند. جودی دختری ماجراجو و پر از جنب و جوش و کمی بد اخلاق است. او دوست دارد همیشه کار های هیجان انگیز را همراه برادرش ” استینک ” و حیوان خانگی اش ” موشی ” تجربه کند. اتفاقاتی که جودی رقم می زند در چند جلد با عنوان جودی و طلسم بدشانسی، جودی و تابستان پر ماجرا، جودی کارآگاه می شود، جودی به کالج می رود و دور دنیا در هشت روز و نصفی که از شماره ی 6 تا 10 این کتاب ها را تشکیل می دهند و به صورت تکی نیز ارائه شده اند در کنار هم جمع شده و یک مجموعه ی 5 جلدی با عنوان مجموعه ی دوم در یک پک ارائه شده است.
جودی دختری دمدمی مزاج است که یک روز از دندهی چپ بلند میشود و روز دیگر میخواهد دنیا را نجات بدهد.
نویسندهی این مجموعه در هر یک از این رمانها به نوعی به مشکلات دنیای امروز میپردازد و همراه با شخصیت اصلیاش به دنبال راهی برای برداشتن موانع و حل مشکلات موجود میگردد.
جودی و دوستانش انجمنی مخفی تشکیل میدهند. تنها شرط عضویت در این انجمن این است که قورباغهای روی دستت جیش کند!
جودی و دوستانش برای تهیهی نقشهای دربارهی شهر، خانواده و انجمنی که عضوش هستند، وارد ماجراهای جالب و بامزهای میشوند…
از وقتی مامانبزرگ جودی یک سکهی لهولورده به او داده جودی توی همه چیز شانس میآورد، از بولینگ گرفته تا مسابقهی هجی کلمات.
بیبروبرگرد، او سوار بر اسب خوششانسی است تا اینکه اتفاقی میافتد و بدشانسی از راه میرسد. یک حیاط پر از شبدر سه پر و بچه گربهی فراری و …
وقتش رسیده جودی اخمهایش را باز کند و لبخند بزند و با برادر کوچکش،استینکی لاستیکی مهربان بشود. اما مگر میتواند یک روز کامل خوشاخلاق باشد؟ چی؟ یک هفتهی کامل؟ البته با بافتنی انگشتی میتواند خودش را آرام کند و فکرش را از غرغر و بداخلاقی دور کند؛ ولی بافتنی انگشتی هم سختیهای خودش را دارد…
جودی دمدمی ملکهی نوشتن فهرست است. او فهرستی از لقبهایی که به برادرش داده و فهرستی از هدیههای مورد علاقهاش دارد. و حتی فهرستی از فهرستهایش.
تا اینکه روزی چشمش به فهرست پیماهای مرموز مامانبزرگ لو میافتد. توی آن فهرست کارهایی عجیب و غریب نوشته شده: سوار فیل بشوم، توی یک قلعه بخوابم،اهرام مصر را ببینم…
وااای!حالا این فهرست پیمانهای چی هست؟
میخواهم برای دخترعمویم، ملکهی انگلستان، نامه بنویسم!
قرار است جودی برای درس مطالعات اجتماعی، درخت خانوادگی یا همان شجرهنامه درست کند.
او از روی مدارک قدیمی خانوادگیشان میفهمد که ممکن است با ملکهی انگلستان نسبت فامیلی داشته باشد!
جودی آرام و قرار ندارد تا هرچه زودتر این خبر دست اول را به دوستهایش بگوید. اما در کلاس، وقتی جسیکا از درخت خانوادگیاش میگوید، رازهای تازهای برملا میشود که جودی را حسابی غافلگیر میکند.
اولین مسابقه ی کتاب خوانی در راه است. گروه کرم کتاب های مدرسه ویرجینیا دیر دارند از صبح تا شب کتاب می خوانند. جودی دمدی و گروهش کتاب می خوانند و نکته های مهم را حفظ می کنند. آن ها سر میز شام، زیر پتو یا توی کلاس کاراته کتاب می خوانند؛ حتی سعی می کنند تندخوانی کنند. آیا کرم کتاب های معمولی می توانند با گروهی از آکادمی درخت هوش رقابت کنند؟ شایعه ای بر سر زبان ها افتاده که یک کلاس چهارمی توی گروه رقیب است! این همه هیجان نفس هر کرم کتابی را بند می آورد.
فردای آخرهفتهها همیشه دلگیر و حالگیر است. هیچکس، بهجز خودشیرینهای الکیمدرسهدوست، خوشش نمیآید بعد از دو روز استراحت و تفریح، دوباره برگردد به مدرسه. جودی دمدمی هم از همین بچههایی است که دوشنبهها را دوست ندارد؛ خوشش نمیآید برگرد به همان مدرسه، به همان کلاس، به همان میز و صندلی، با همان آدمهای همیشگی.
جسیکا، همکلاسی جودی، در مسابقه مقام اول را به دست میآورد و عکسش هم در روزنامه محلی چاپ میشود. جودی هم به فکر میافتد که کاری کند تا مشهور شود و عکسش را در همهی روزنامهها چاپ کنند.
و جودی برای مشهور شدن، چه کارها که نمیکند!
جودی سر کلاس ناگهان میشنود که جنگلهای استوایی در خطر نابودی هستند. وقتی میفهمد که گونههای کمیاب طبیعت هم در خطرند ولی آدمها زبالهسازند،بیشتر میترسد و حالا جودی به فکر نجات دنیا افتاده است…
جودی دمدمی امروز تصمیم گرفته که در آینده دکتر شود. از خوششناسیاش،معلم علوم از بچهها میخواهد که هر کس دربارهی بخشی از بدن انسان تحقیق کند.
اما دردسر از جایی شروع میشود که جودی تصمیم میگیرد تحقیق خود را با یک عمل شروع کند. او میخواهد شکم قورباغهی برادرش را باز کند تا دل و رودهاش را ببیند و دوباره آن را بخیه بزند!
ایمی نیمی دوست جدید جودی،او را در انجمن اسم- من- یک – شعر – است عضو می کند. جودی آنقدر با ایمی صمیمی میشود که نمیتواند از او دل بکند. اما لاکی و فرانک هم که حسودیشان شده با جودی قهر میکنند. آنها قرار بود با هم روی پروژهی «دور دنیا در هشت روز» کار کنند، اما حالا؟… داستان پیچ خورد، نه؟
جودی دمدمی حوصله ندارد؛ حال و حوصلهی ریاضی را که هیچ رقم!به جای آقای تاد دوستداشتنی، معلم جدیدی آمده که به نظرش،هم ریاضی جودی افتضاح است و هم رفتارش!
جودی عاشق کتابهای کارآگاهی و حل معماهای پلیسی است. حالا هم آقای چیپس، سگ ادارهی پلیس گم شده و جودی شک ندارد که دست دزدهای بینالمللی در کار است.
جودی تصمیم میگیرد با دوستهایش یک گروه کارآگاهی تشکیل دهد و دست دزدها را رو کند. او برای این کار یک نقشهی معرکه کشیده…
سایر کتاب های همین ناشر
من از دست شما وزوزیها چی کار کنم؟
وای! غرش من گم شده!
چرا نمیتوانم گره دمم را باز کنم؟
پس من کی یاد میگیرم که تاب بخورم؟
پس این خرطوم گنده به چه دردی میخورد؟
کی گفته که من شیر تنبلم؟
آثار کلاسیک ادبی، میراث ماندگار و بی مرز فرهنگ و هنر بشری به شمار می آیند که تقریبا به همه ی زبان های دنیا ترجمه شده. نشر افق بعضی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک را طبق الگویی جهانی و مرسوم، با حذف توصیفات کسالت آور برای مخاطب امروز و مطابق با ذوق و سلیقه ی او کوتاه کرده است.
این مادربزرگ، بدجنسترین و ترسناکترین مادربزرگ دنیاست
او هر روز، کنار پنجره روی صندلی مینشیند و مدام غر میزند و دنبال بهانهای میگردد تا جورج را اذیت کند. آیا جورج با این وضع میتواند راحت زندگی کند؟ البته که نه! پس باید راهی پیدا کند تا به این وضع خاتمه دهد. او دارویی شگفتانگیز و جادویی میسازد تا شاید اخلاق مادربزرگ پیرش را بهتر کند. اما دارو چیز دیگری از آب در میآید که حتی برای جورج هم باورکردنی نیست!
«جورج» و «ریچارد» دوست ندارند اسباببازیشان را به همدیگر بدهند. آنها بلد نیستند با مهربانی با هم بازی کنند. خواهر جورج و خواهر ریچارد کمک میکنند تا آنها یاد بگیرند با مهربانی با هم بازی کنند. این کتاب از مجموعهی «دنیای پپا» است. پپا و برادرش جورج در این مجموعه کمک میکنند تا بچّهها رفتارهای اجتماعی را یاد بگیرند و با مسائل و مشکلات زندگی راحت کنار بیایند.
در این کتاب می می نی توی خونه میچرخد. در آشپزخانه به سراغ آبنباتهای رنگی میرود، در حیاط به مادر در آب دادن به گلها کمک میکند، در اتاقش نقاشی میکشد و کارهای دیگر میکند. آیا تو هم دوست داری دست دوستت میمینی را بگیری و با او به گردش بروی؟ پس برچسبهای مناسب را پیدا کن و درجاهای خالی بچسبان.
استینک یک آب نبات فک از کار انداز میخرد، اما فکش از کار نمی افتد! او هم معطل نمیکند. نامهای شکایتآمیزی مینویسد و بعد نعمت از آسمان میبارد! پنج کیلو آبنبات فک از کارانداز، یک جعبهی گنده پر از شکلات و چوب شور و پاستیل، مجموعهی کامل مدادهای میمونی و …
اما اگر بین آن همه بستهی ریز و درشت یک نامهی مهم کوچولو را نبیند، چی؟
دوریان گری جوان و اشراف زاده پرترهاش را از دوست هنرمندش هدیه میگیرد و مجذوب زیبایی تصویر خود میشود. او لحظهای آرزو میکند جوان بماند. از آن پس تصویر تابلو پیر میشود و بار گناهان دوریان به دوش آن میافتد. دوریان روز به روز بیرحمتر و بیشرمتر میشود.
جودی ابوت پس از ازدواجش با جرویس پندلتون، دوست صمیمیاش سالی مکبراید را به سرپرستی نوانخانه برمیگزیند و او کارهایی را که انجام داده در قالب نامه به جودی گزارش میدهد.
رابطهی سالی و پزشک نوانخانه که او را دشمن عزیز نامیده توأم با لجبازی است اما رفتهرفته اعترافات دلپذیر سالی دربارهی این مرد از لابهلای نوشتههایش سر بر میآورد.
آثار کلاسیک ادبی، میراث ماندگار و بی مرز فرهنگ و هنر بشری به شمار می آیند که تقریبا به همه ی زبان های دنیا ترجمه شده. نشر افق بعضی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک را طبق الگویی جهانی و مرسوم، با حذف توصیفات کسالت آور برای مخاطب امروز و مطابق با ذوق و سلیقه ی او کوتاه کرده است.
ژانوالژان برای سیر کردن هفت فرزند گرسنهی خواهرش قرصی نان میدزدد و نوزده سال در زندان اسیر میشود. پس از آزادی زندگیاش را وقف نیازمندان و کوزت، دختری یتیم، میکند اما بازرس ژاور نمایندهی قانون، همهجا در تعقیب اوست.
سطح 2 از مجموعه کتاب کلاس اولی، کتاب اولی: برای کودکان نوسوادی که درسهای 6 تا 10 کتاب فارسی اول دبستان را تمام کردهاند و میخواهند مهارت بیشتری در خواندن جملههای تازه پیدا کنند.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
دنیای پپا 18 (پپا مهربان است) هجدهمین جلد از مجموعه دنیای پپا است. پپا دوست دارد مهربان باشد. همه دوست دارند مهربان باشند. اما چطوری؟ مهربانی یعنی چه؟
این کتاب، از سری داستان های نوجوانان انگلیسی، نوشته ( ژاکلین ویلسون ) و ترجمه شده به قلم شیوای ( نسرین وکیلی ) بوده که توسط انتشارات افق تهیه و روانه بازار شده است.
بابا گفت: «حالا چرا زيرزمين؟»
جودي گفت: «مي خواهد خودش را از شهاب سنگ هاي قاتل قايم كند. آن ها همين الان دارند با سرعت خيلي زياد به طرف زمين مي آيند.»
بابا گفت: «هر روز خروار خروار آشغال فضايي به كره ي زمين مي خورد.»
جودي گفت: «من هم بهش گفتم كه شما اين را گفتيد.»
مامان گفت: «چشمش به اولين عنكبوتي كه بيفتد، نظرش عوض مي شود.»
بیخانمان داستان زندگی پسری به نام رِمی است که موقع تولد ربوده میشود.
بعد از اتفاقاتی گوناگون، آقای باربرین و همسرش او را به فرزندی قبول میکنند، اما به دلیل تنگدستی، رِمی را به یک نوازندهی دورهگرد میفروشند و … ماجراهای هیجانانگیز این پسر مهربان و شجاع، داستان خودباوری و مبارزه با سختیهاست.
کتاب دایناسور آی دایناسور پر است از حیوانهای عجیب و غریب و دایناسورهای جورواجور.
تو از کدام یکی بیشتر خوشت میآید؟
از لزوتووروس که سوسمار میخورد یا تیرانوزوروس؟
باک سگ نیرومندی است که در خانهی اعیانی قاضی میلر از همهی سگها ارج بیشتری دارد. مردم گروه گروه به دنبال طلای زرد به قطب شمال هجوم میآورند و در این میان، مانوئل- باغبان خائن- باک را میفروشد و باک از روزهای شومی که انتظارش را میکشند، بیخبر است.
یک نفر دارد توی روز روشن از سه مزرعهدار بدجنس دزدی میکند. آنها میدانند دزد کیست: آقای روباه شگفتانگیز! برای همین سه مزرعهدار یعنی بوگیس چاقالو، بانس خپلو و بین لاغرو با هم دست به یکی میکنند و آقای روباه و خانوادهاش را توی لانه گیر میاندازند. ولی آنها انگار حواسشان نیست که آقای روباه به این آسانی دُم به تله نمیدهد.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است. نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
در تالارها و سردابههای زیرزمین، موجودی کمین کرده که محافظ هرگز نتوانسته آن را نابود کند، موجودی به نام بین، اما بین تنها دشمن مردم منطقه نیست. کوییزیتر هم از راه میرسد و با هر کس و هرچیز که جلوی قدرت تاریکی و کارهای شیطانیاش را بگیرد، مبارزه میکند. توماس وارد و محافظ باید برای جنگ پیشرویشان آماده شوند.
هاکلبری، پسربچه شرور و همدست تام سایر را بیوهی داگلاس به فرزندی قبول میکند و به مدرسه میفرستد. و هاک که تازه به خواندن و نوشتن علاقهمند شده، از پیدا شدن سر و کلهی پدر لاابالی و سودجویش نگران میشود چرا که تردید ندارد پدرش نقشههایی شوم در سر دارد…
رمان درخشان اوژنی گرانده داستان عاشقانهی لطیف و پرکشش دختری به نام اوژنی است که به دلیل خساست پدر ثروتمندش در نهایت سادگی زندگی میکند. اوژنی عاشق پسرعمویش میشود و سرمایهی خود را در راه عشقش فدا میکند.