«رانا» و دوستش «ریجنا» دو پسر نوجوانند كه در شهر كوهستانی «نیمارو» با مادر بزرگ و پدر بزرگشان زندگی می كنند. آنها علاقه شدیدی به جادوگری دارند و فكر می كنند كه از این راه می توانند به مردم كمك كنند. روزی با مردی به نام «رایخ» آشنا می شوند كه استاد جادوگری است. استاد به این دو نوجوان جادوگری می آموزد. آنها، سوار بر قالیچه، به سفری هیجان انگیز می روند و در سرزمینی فرود می آیند كه موجودات عجیب و غریبی دارد.
قصه های کوچک برای بچه های کوچک 3 (چاقالو کوچولو و 6 قصه دیگر)
این کتاب، حاوی قصه هایی ساده و مصور است. کودک خردسال به راحتی این قصه ها را درک می کند و به دلیل جذابیت و ...
از همین نویسنده
قرمزی کی بود؟ رنگ پری کوچولو بود!
پری کوچولو، قرمزی را دوست نداشت. همیشه می گفت: (کاش که کفش من، این رنگی نبود! کاش سیاه بود مثل کفش بابا، یا سفید بود مثل کفش مامان، یا یک رنگ دیگری بود مثل کفش همه ی آدم بزرگ ها.)
سایر کتاب های همین ناشر
مجموعهی فسقلیها دربرگیرندهی 45 جلد کتاب است که شخصیت اصلی هر یک از آنها دختر یا پسر کوچولویی است که یک ویژگی یا عادتی منفی دارد: لجباز است؛ زیادی غذا میخورد؛ بیش از حد تلویزیون تماشا میکند؛ خجالتی است؛ خبرچینی میکند؛ جیغ و داد راه میاندازد و... این داستانها بهگونهای هستند که خواننده خردسال از همان ابتدا، بدی رفتار شخصیت داستان را حس میکند و متوجه زشتی کارش میشود. مجموعه مصور فسقلیها توسط انتشارات «قدیانی» برای کودکان پیشدبستانی و سالهای اول و دوم دبستان منتشر شده و در اختیار آنان قرار گرفته است.
اسپايك درحالي كه مي جنگيد، حباب از آب شش هايش خارج مي شد. ريوت واق واق كرد و از جا پريد و با پوزه اش ضربه اي به يكي از تيزدندان ها زد و آن را دور كرد. تيزدندان بزرگ تر از ماهي هايي بود كه سگ رباتي تاكنون گرفته بود، اما ريوت دست كم مي توانست حواسش را پرت كند. تيزدندان چرخيد و به دنبال زاويه ي مناسبي براي حمله گشت. ريوت دوباره حمله كرد. سرش را پايين برد و با جمجمه ي فلزي اش به يكي ديگر از ماهي ها كه اسپايك را گرفته بود، ضربه زد. ماهي غول پيكر از درد ناله اي كرد و آرواره اش را شل كرد. همين كافي بود تا اسپايك بتواند با حركتي تند خود را آزاد كند. بله! حالا فقط بايد فرار مي كردند… .
كتاب حاضر دربردارنده ي سروده هاي دلچسب و كودكانه از ناصر كشاورز و حسين احمدي با تصويرگري خلاق و هنرمندانه از نيلوفر ميرمحمدي، آزاده افراسيابي، فرشيد شفيعي و… به چاپ انتشارات قدياني است.
سفر بهخیر! مواظب باش!... گزارش هات رو به موقع ارسال کن! حتما، بیا بریم برفی! از آقای سردبیر هم خدافظی کن. براتون کارت پستال و خاویار میفرستم. به امید دیدار! میگن اونجا شپش زیاده! خدابخیر بگذرونه...
اين كتاب شامل چند قصه مي باشد.هر قصه حال و هواي خاصي دارد.و اين تنوع باعث مي شود كه اين مجموعه بسيار جذاب و سرگرم كننده باشد.
اين كتاب شامل چند قصه ميباشد. هر قصه حالوهواي خاصي دارد. و اين تنوع باعث ميشود كه اين مجموعه بسيار جذاب و سرگرمكننده باشد.
شامل قصه های جذاب و خواندنی است که همگی به شیوه افسانه روایت و ویژه بچه های دبستانی تهیه شده است.
کتاب حاضر، دربردارنده سه کتاب آزمون های مرگ، کوهستان شبح و شاهزاده اشباح جلدهای4، 5 و 6 از مجموعه «قصه های سرزمین اشباح» می باشد.
هر كتاب از مجموعهي "14 قصه، 14 معصوم" به شرح زندگي يكي از ائمه و معصومين(ع) اختصاص دارد. ويژگي اين داستانها زبان سادهاي است كه در آنها به كار رفته و به دليل همين سادگي بيان است كه همهي آنها براي كودكان دبستاني قابل درك و جذاب شدهاند. نويسنده ضمن رعايت سنديت وقايع تاريخي هر داستان، و ذكر نام دقيق شخصيتها، مكانها و تاريخها، سعي كرده است كه جنبهي داستاني اثر را نيز ناديده نگيرد تا علاوه بر بازنگري حوادث و شرح زيباييهاي زندگي اين چهارده معصوم، خواننده را به پيگيري هر داستان و مراجعه به كتاب بعدي تشويق كند.
این مجموعه با توجه به مهمترین مسائل کودکان تهیه شده است.از ویژگی های این کتاب این است كه می تواند به عنوان یكی از بهترین شیوه های آموزشی در اختیار اولیا و مربیان قرار گیرد
شامل قصه های جذاب و خواندنی است که همگی به شیوه افسانه روایت و ویژه بچه های دبستانی تهیه شده است.
دزدان دریایی،همیشه با ماجراهای جالب و جذابی همراهند.ماجراهایی با طوطی های رنگارنگ ماجراهایی در مهمان خانه ها ماجراهایی روی عرشه ی کشتی و با آدم های یک چشم و یک دست و صورت ها وصله پینه ای با کشتی های پر از صندوق طلا این مجموعه پر از داستان های عجیب و غریب از دزدان دریایی است
در این کتاب، داستان دیگری از ماجراهای "تن تن "بازگو میشود .در این داستان که با تصاویری کارتونی تدوین شده، پروفسور کلکولس موفق به کشف بزرگی در زمینه مافوق
صوت میشود در پی آن، حوادث عجیبی روی میدهد از جمله شیشهها و وسایل شیشهای خانه به تدریج میشکند .سپس پروفسور دزدیده میشود .از همین رو، تن تن و کاپیتان
هادوک به جست و جوی او بر میآیند و در این راه حوادث و ماجراهایی پشت سر میگذارند که داستان براساس آن شکل گرفته است .
برای یک قصه همیشه وقت هست...در این کتاب بیش از بیست قصه ایده آل برای قصه گویی از نویسندگان محبوب امروز گردآوری شده است.از خرس بزرگی که عاشق بغل کردن است تا کرم کوچکی که آرزوی درخشیدن دارد.هر قصه از این کتاب می تواند فقط در پنج رفته خواننده را سرگرم کند و به وجد آورد
کتاب کتاب مرجع کودک و نوجوان 1 (نخستین دائرة المعارف من) نوشته ی علی بشر دانش توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است.
دارن شان زمانی مثل همه پسرهای همسن خودش زندگی میكرد. اما او برای نجات جان دوستش از مرگ، قبول كرده است كه زندگیش را به دست شبحی خونخوار بسپارد. دارن همراه شبح به سیرك عجایب میرود و دستیار او میشود. بازیگرها و كاركنان عجیب این سیرك او را در جمع خودشان میپذیرند، اما... مرد گرگی، یكی از وحشتناكترین موجودات روی زمین، از قفس آزاد میشود و دارن و دوستش را تعقیب میكند. آیا دارن این بار هم میتواند جان دوستش را نجات بدهد؟
کتاب واژه آموزی مصور به صورت دو زبانه جهت آشنایی کودکان زیر 3 سال در باره حمام.
این کتاب، حاوی قصه هایی ساده و مصور است. کودک خردسال به راحتی این قصه ها را درک می کند و به دلیل جذابیت و ...
با مطالعه اين كتاب، علاوه بر اطلاعات مربوط به باروري و عوامل مؤثر در تعيين جنسيت، با شيوهاي طبيعي براي انتخاب جنس كودك آشنا ميشويد. زبان ساده نويسنده و شرح تجربه داوطلباني كه شيوه او را بهكار بستهاند كتاب را خواندنيتر كرده است.
با صدای پر طنین ناقوسهای شهر، مردم خوب پاریس از خواب بیدار شدند. در ششم ژانویه سال 1482،عید تجلی مسیح و جشن دیوانگان با هم مصادف شده بود: آتشبازی، درختکاری واجرای نمایش مراسمهایی بودند که در این روز برگزار میشد. آن روز صبح در هیچ خانه و مغازهای باز نبود. دستهدسته جمعیت به سمت مکانهای آتشبازی و اجرای نمایش میرفتند. به ندرت دیده میشد کسی به مراسم درختکاری برود.
هیچ چیزی در مورد دهانه ی غار نمی دانست؛ جز اینکه راهی است که می توان از آن به جایی دیگر رفت. او هیچ مکان دیگری را نمی شناخت. بنابراین دهانه ی غار برای او دیوار بود؛ دیوار روشنایی. در حالی که خورشید در بیرون غار می تابید، این دیوار برای او خورشید دنیایش بود. آن دیوار روشنایی او را به طرف خودش می کشید؛ مثل شمعی که شب پره ای را مجذوب خود می کند. او مثل همیشه سعی می کرد به آن دست یابد. حیات به سرعت در درونش پر و بال می گرفت و او را به طرف آن دیوار روشنایی می کشید. حس کنجکاوی اش به او می گفت آن دیوار روشنایی راهی برای بیرون رفتن از غار است؛ راهی که مقدر شده بود توله گرگ خاکستری در ان قدم بگذارد. اما خودش از این امر آگاه نبود. او حتی نمی دانست دنیایی بیرون از غار هم وجود دارد.
روزی بود و روزگاری. فروشندهی دورهگردی بود که از این شهر به آن شهر میرفت و پارچه و گیاهان دارویی و چیزهای دیگر میفروخت. یک روز راه او از وسط جنگلی میگذشت…