حسنی به زحمت چشم هایش را باز کرد. خمیازه ای کشید و گفت: «سلام!» باباجان گفت: «سلام به روی ماهت! حسنی جان... زود برو از سر کوچه یک کیلو پیاز بخر و زود برگرد. خانم جان می خواهد برای ظهر کوفته قلقلی درست کند.» حسنی غرغری کرد و از جا بلند شد و گفت: «اوه... حالا کو تا ظهر!» باباجان به او چشم غره رفت. حسنی هم دیگر حرفی نزد. شال و کلاه کرد و از خانه بیرون دوید. هوا خیلی خوب بود و حسنی فکر کرد که تا ظهر زمان زیادی است. به سرش زد که راه را دور بزند و از کوچه باغی برود.
کتاب های نارنجی 41 (غول ستاره خور و 6 قصه ی دیگر)
کتاب های نارنجی 41 (غول ستاره خور و 6 قصه ی دیگر) نوشته ی فروزنده خداجو توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است.
کتاب های نارنجی 41 (غول ستاره خور و 6 قصه ی دیگر) نوشته ی فروزنده خداجو توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است.
از همین نویسنده
سایر کتاب های همین ناشر
این مجموعه کتابها
بازی و آموزش را با هم می آمیزد تا به کودکان آگاهی دهد،آنها را از نظر به کارگیری لغات توانمند سازد،و حس مشاهده و کنجکاوی آنها را بهبود ببخشد.
کتاب رمان های کلاسیک 12 (رمان های سه گانه پی پی جوراب بلند) نوشته ی آسترید لیندگرن با ترجمه ی مهرداد مهدویان توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است.
گایین راننده ماهری است و همیشه در مسابقه های ماشین سواری شرکت می کند. فردا هم مسابقه ای برپاست و گایین می خواهد در این مسابقه شرکت کند. او وقت زیادی ندارد، ماشین خود را برای مسابقه آماده کند. گایین باید چرخ های ماشین را بررسی کند
داستان هایی جذاب که در سرزمینی خیالی به نام «آوانتیا» اتفاق میافتند؛ شش هیولا از این سرزمین دفاع میکنند… ناگهان هیولاها طلسم می شوند و سرزمین “آوانتیا” را که روزی از آن دفاع می کردند، نابود میکنند؛ حالا پسری مبارز تلاش می کند سرزمین آوانتیا را نجات دهد.
امیلی می داند که قرار است نویسنده بزرگی شود.همین طور می داند که قرار است او و عشق کودکی اش،تدی کنت با هم از پس همه موانع بر آیند.اما وقتی تدی برای رسیدن به هدفش در مسیر هنر دیارش را ترک می کند و به مدرسه هنر مونترال می پیوندد دنیای امیلی از هم می پاشد.رفتن تدی باعث می شود امیلی راضی به ازدواج با مردی شود که عاشقش نیست... تا بتواند خاطره تدی را از ذهنش محو کند.درون امیلی در جست و جوی چیزی ست که او را به نویسنده شدن نزدیک کند.
شنلقرمزي دختركوچولويي است كه از راه جنگل به خانهي مادربزرگش ميرود و در راه با گرگ بدجنس روبهرو ميشود... تصويرهاي برجسته و جدا از صفحههاي كتاب، تماشاي آنها را جالبتر كرده است. ديدن اين نقاشيهاي برجسته، به اندازهي خواندن خود داستان، جذاب و سرگرمكننده است.
در این داستان تخیلی که در آینده می گذرد، دو پسر یک سری غار را در زیر خانه خود در ماه کشف می کنند.
مارتی و استیو ممکن است در ماه زندگی کنند، اما این بدان معنا نیست که آنها نمی خواهند هر چند وقت یکبار از آنجا فرار کنند. بنابراین وقتی استیو پیشنهاد میکند که مدرسه را رها کنند و یک سفر بین سیاره ای را برای کاوش در سطح ماه مانند فضانوردان واقعی انجام دهند، مارتی فکر میکند این یک ایده عالی است.
اما وقتی ماشین فضایی تصادف کرد و مارتی و استیو زیر سطح ماه گرفتار شدند، سرگرمی به سرعت به پایان می رسد.
در آنجا، در غاری عجیب و غریب، مارتی و استیو چیزهای غیرمنتظره ای را پیدا می کنند: دنیایی پر از گیاهان، غذا و زندگی... از جمله مردی که ظاهرا بیش از صد سال پیش ناپدید شده است. پسرها فکر میکنند که شگفتانگیزترین مکان را در کهکشان پیدا کردهاند... اما به زودی میفهمند که شادی بهایی دارد. موجود عجیبی که آنها را زنده نگه می دارد می خواهد آنها را نیز کنترل کند و وقتی مارتی و استیو تصمیم می گیرند که آن جا را ترک کنند، ممکن است این موجود چیز دیگری در ذهن داشته باشد.
ماری کوچولو هر روز خاله بازی میکند. امروز دوست دارد، مامان بازی کند.
تو دست خاله ریزه
قاشقی سحرآمیزه
به که چه برقی داره
وای که چقدر تمیزه
این از طلاست یا نقره؟
صاحب اون چه غولیست؟
نه از طلا، نه نقره ست
هیچ غولی صاحبش نیست
رسیده از قدیما
به دست خاله ریزه
قاشقی یادگاریست
برای او عزیزه
دارن شان شاهزاده اشباح، برای انجام ماموریتی كوهستان اشباح را ترك میكند كه شاید به مرگ او ختم شود. او یكی از برگزیدگانی است كه باید به تعقیب ارباب شبحوارهها برود. اگر او را نابود كند، پیروز است و اگر شكست بخورد، قبیله اشباح را به كام مرگ میبرد.
کتاب مزرعه (میبینم، بزرگ میشم 4) نوشتهی گوتیه اوزو میباشد که راضیه خوئینی آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب توسط انتشارات قدیانی چاپ و در 20 صفحه به بازار عرضه شده است
حسنی به زحمت چشم هایش را باز کرد. خمیازه ای کشید و گفت: «سلام!» باباجان گفت: «سلام به روی ماهت! حسنی جان... زود برو از سر کوچه یک کیلو پیاز بخر و زود برگرد. خانم جان می خواهد برای ظهر کوفته قلقلی درست کند.» حسنی غرغری کرد و از جا بلند شد و گفت: «اوه... حالا کو تا ظهر!» باباجان به او چشم غره رفت. حسنی هم دیگر حرفی نزد. شال و کلاه کرد و از خانه بیرون دوید. هوا خیلی خوب بود و حسنی فکر کرد که تا ظهر زمان زیادی است. به سرش زد که راه را دور بزند و از کوچه باغی برود.
داستاني است به تصويرگري و متن هرژه با ترجمه و چاپ انتشارات رايحه انديشه. تن تن خبرنگاري جوان، باهوش، خلاق، كنجكاو و ماجرا جوست كه در حين انجام وظيفه به شهرهاي
گوناگوني سفر مي كند، در اين ميان اتفاقات عجيبي برايش رخ مي دهد و گاه در گرفتاري هاي بزرگي مي افتد. مي توان اين جلد از كتاب را كامل ترين اثر هرژه ناميد، با اتفاقاتي كه
بطور كامل اشتباه و وارونه رخ مي دهند و ماجراهايي كه اين بار خود به سراغ تن تن مي آيند بدون اينكه او به ماجراجويي خاصي بپردازد.
کتاب حاضر، دربردارنده سه کتاب آزمون های مرگ، کوهستان شبح و شاهزاده اشباح جلدهای4، 5 و 6 از مجموعه «قصه های سرزمین اشباح» می باشد.
یک خروس بود که کاکل نداشت. هیچکس به خروس بیکاکل کار نمیداد. همه میگفتند: «خروس بیکاکل که خروس نیست!سر وقت، قوقولی نمیکند و صبحها خواب میمانیم
اشعار ساده و کودکانه ی این مجموعه ها مانند داستان هایی کوتاه و جذاب هستند که با کلماتی آهنگین بیان شده و با تصاویری شاد همراه شده اند.برخی از این شعرها با الهام از شخصیت های قصه ها . حکایت های قدیمی و مذهبی سروده شده و برخی موضوعاتی امروزی تر دارند.
آنیشرلی دختركی كك مكی است كه موهای سرخی دارد و در یتیمخانه بزرگ شده است. او با هوش است، قوة تخیل بیحد و مرزی دارد و با امید و پشتكار و مهربانیهای سادهاش، سعی میكند زندگی جدیدی را آغاز كند. هر چند برای ورود به این دنیای تازه باید سختیهای بسیاری را پشت سر بگذارد، ولی آینده در نظرش آن قدر زیبا و امید بخش است كه برای رسیدن به آن، با هر مشكلی كنار میآید و با هر شرایطی سازگار میشود
کتاب دنگ و دنگ شعر و رنگ (مجموعه 6جلدی) نوشته ی مریم اسلامی توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است.
تنتن خبرنگار و ماجراجوی جوانی است كه به همراه سگ خود میلو، درگیر داستانهای هیجانانگیز، خطرناك و رازآلودی میشود و همیشه پرده از اسرار نهفته این داستانها برمیدارد. كاپیتان هادوك، دوقلوها، پروفسور تورنسل و... از دوستان همیشگی تنتن در این داستانها هستند.
کتاب حاضر، شامل 33 شعر خواندنی دخترانه با موضوعات مختلف برای دختر بچه ها فراهم شده است.
دارن شان پسری كه همه گمان میكنند مرده، اما در واقع دستیار یك شبح شده است، به كوهستان اشباح میرود. در كوهستان، او برای اثبات لیاقتش، شركت در آزمونهای مرگباری را میپذیرد و در چهارمین آزمون شكست میخورد. دارن نگران مجازاتی است كه برایش در نظر میگیرند و در همین زمان متوجه میشود كه یكی از دوستانش به قبیله اشباح خیانت كرده است. اگر خائن رسوا نشود، قبیله از میان میرود و اگر دارن بخواهد دیگران را از این توطئه باخبر كند، باید مجازات شكست در آزمونها یا همان مرگ را بپذیرد.