توازن ناپایداری که بین چهار لندن حاکم بود، در حال فروپاشی است. تاریکی بر امپراتوری مارش ها که زمانی با طراوت سرخ رنگ جادو می درخشید، سایه افکنده و فضا را برای اوج گرفتن لندنی دیگر باز گذاشته است.
کل که زمانی آخرین آنتاری بازمانده محسوب میشد، زیر فشار وفاداری های مختلف کمر خم کرده. آیا آرنس میتواند پس از این تراژدی دوباره سرپا شود، آیا کل می تواند روی کمک های دوستان جدید و متحدان قدیمی حساب کند تا از این مخمصه جان سالم به در ببرد؟
دشمنی دیرینه بازگشته تا بر تخت سلطنت تکیه زند و قهرمانی سقوط کرده سعی دارد دنیایی درهم شکسته را نجات دهد. چه کسی کنترل را در دست خواهد گرفت؟ آیا تاریکی در انتهای این مسیر انتظارشان را میکشد؟
سه گانه داستان سریر سنگی (کتاب سوم آخرین پیمان ناگسستنی جلد دوم)
سستریم های نامیرا بازگشته اند تا جهان را از وجود انسان های فانی پاک کنند ؛ سپاهیان دشمن با تمام قوا به مرزهای امپراتوری آنور می تازند ؛ لیچ ها قدرت های طبیعی را وسیله ای برای رسیدن به اهداف شوم خود قرار می دهند ، و خدایان انسان ها در کالبد زمینی خود در جهان پرسه می زنند و هر کدام به راهی می روند. این سرنوشت امپراتوری آنور است.
در این میان سونوشت سه فرزند امپراتور، ادیر ، ولین و کیدن سخت تر از همیشه به هم پیوند خورده است. تصیم ها و انتخاب های هر یک می تواند آینده را نه فقط برای آنها بلکه برای نژاد بشر رقم بزند و فرزندان امپراتور هر کدام به آینده ای متفاوت می اندیشند.