كتاب خاطرات يك بي عرضه(5)دفترچه بنفش : بخشي از كتاب- امروز هركس كه در همسايگي ما زندگي مي كند، از خانه بيرون رفته است تا از هواي گرم و آفتابي لذت ببرد. راستش، همه به جز من، لذت بردن از هواي گرم آن هم وسط زمستان كار سختي است. از نظر مردم، اين وضعيت اب و هوايي عجيب و شگفت انگيز است و...
دفتر خاطرات خنگولم: من و ایزابلا یکی از آن روزهایی را تجربه کردیک که چهار ساعت وقت میگذاری تا درباره ی کاری که میخواهی انجام دهی تصمیم بگیری و بعد وفتی برای انجام آن نداری به همین دلیل در حخالت هایی باعث میشود بی استخوان به نظر برسی تلویزیون تماشا میکنی حدود دوازده بار در ماه این کار را انجام میدهیم گفتم:«حالا که کار خاصی نداریم بیا تمرین منظره کنیم.» ایزابلا گفت:«نخیر همین کاری نمیکنیم.» گفتم:«همین الان کردیم» و ایزابلا به خاطر اینکه او را گول زدم تمرین مناظره کند لگد زدم