ستاره لارا
لارا هميشه به دنبال يك دوست صميمي بود تا بتواند رازهايش را با او در ميان بگذارد. يك شب او ستاره اي را كه يكي از بال هايش شكسته بود، در خيابان پيدا كرد. لارا همان طور كه ستاره در دست هايش مي درخشيد و او را به خانه مي برد با خود فكر كرد كه مي تواند رازهايش را به او بگويد و...
لارا هميشه به دنبال يك دوست صميمي بود تا بتواند رازهايش را با او در ميان بگذارد. يك شب او ستاره اي را كه يكي از بال هايش شكسته بود، در خيابان پيدا كرد. لارا همان طور كه ستاره در دست هايش مي درخشيد و او را به خانه مي برد با خود فكر كرد كه مي تواند رازهايش را به او بگويد و...