دنیا پر از قشنگیه، نگاه کن نشین یه جا باید که از جات پاشی بهتر شدن آسونه خیلی، اما باید تو هم بخوای که بهتر باشی
مهمانی عصرانه در جنگل
کتاب روایت داستانی است تخیل گونه از یک روز برفی و ماجراهایی که قهرمان داستان ” کیکو ” با آن مواجه می شود. یک روز برفی وقتی کیکو بیدار می شود، می بیند پدرش برای پارو کردن برف های خانه ى مادر بزرگ به آنجا رفته است و کیکی که قرار بود با خودش ببرد را جا گذاشته است. او تصمیم می گیرد به تنهایی به آن جا برود و کیک را برای مادر بزرگش ببرد.
کتاب روایت داستانی است تخیل گونه از یک روز برفی و ماجراهایی که قهرمان داستان ” کیکو ” با آن مواجه می شود. یک روز برفی وقتی کیکو بیدار می شود، می بیند پدرش برای پارو کردن برف های خانه ى مادر بزرگ به آنجا رفته است و کیکی که قرار بود با خودش ببرد را جا گذاشته است. او تصمیم می گیرد به تنهایی به آن جا برود و کیک را برای مادر بزرگش ببرد. او وارد جنگل شده و از روی رد پاهای به جا مانده ى پدرش بر روی برف ها، به سمت خانه ى مادربزرگ می رود. او پدرش را از فاصله ای دور می بیند و هر چه او را صدا می زند، صدایش به گوش پدرش نمی رسد. ناگهان کیکو روی زمین می افتد و بسته ى کیک را له می کند، ولی سریع بلند شده و به دنبال پدرش می رود. او متوجه می شود پدرش وارد خانه ای بزرگ شده است و وقتی آرام از پشت شیشه به داخل خانه نگاه می کند، می فهمد آن مرد پدر او نیست، بلکه یک خرس بزرگ است