کتاب «مهربانترین پیامبر(ص)» تصویری نسبتاً جامع از رسول خدا (ص) ارائه میدهد و در حد خود شخصیت الهی آن حضرت را به طور کامل به تصویر میکشد. این کتاب از ده فصل تشکیل شده است که عبارتند از: زندگینامه، سبک زندگی، سخنان او، حکایتهای کوتاه، حکایتهای طولانی، قصه گوییهای او، پیامبر (ص) در قرآن، پاسخ به سوالات، مکانهای تاریخی مکه و مکانهای تاریخی مدینه.
بابای بچه ها (14 حکایت ازمهربانی پیامبر با کودکان)
یک روز پیامبر صلی الله علیه و آله روزه بود. آن روز انس هم در خانه ی پیامبر بود. پیش از غروب آفتاب حضرت محمد از خانه بیرون رفت. مدتی بعد خورشید غروب کرد و وقت افطار شد. انس، افطار ساده ای برای پیامبر تهیه کرد. هرچه منتظر پیامبر ماند، خبری نشد. این پا و آن پا کرد و باز انتظار کشید، اما پیامبر به خانه برنگشت. با خودش گفت: «حتما یکی از یاران پیامبر او را برای افطار دعوت کرده و پیامبر هم دعوت او را پذیرفته است. حالا که این طور است، بهتر است که افطاری را خودم بخورم» انس کنار سفره نشست و افطاری پیامبر را برداشت و آن را با خیال راحت خورد.
اندکی بعد، حضرت محمد صلی الله علیه و آله به خانه برگشت. انس از همراهان پیامبر پرسید: «آیا رسول خدا جایی مهمان بوده و افطار خورده است؟» آنان گفتند: «نه، پیامبر هنوز چیزی نخورده.» رنگ از چهره ی انس پرید. خیلی نگران شد. اگر پیامبر سراغ افطاری اش را می گرفت، چه جوابی باید می داد؟ او پیامبر را خوب می شناخت. می دانست که پیامبر انسان خوش اخلاقی است و به خاطر یک افطار با او دعوا نمی کند، اما به هر حال انس خجالت می کشید. آیا او می توانست به حضرت محمد بگوید که چون تو کمی دیر آمدی من افطاری ات را خوردم؟