داستان های شاهنامه 36 (رستم و دژ سپند)
فيل بزرگ و كوه پيكري ديوانه شده، در كوچه و بازار مي دويد. هركسي را مي ديد با خرطوم و لگد او را به گوشه اي مي انداخت. از هر طرف صداي ناله و آه شنيده مي شد.
رستم به خانه رفت. گرز سام نريمان، پدر بزرگش را برداشت و به طرف فيل رفت.
دوستانش جلوي او را گرفتند و فرياد كشيدند تا ازفيل دور شود، اما او رخ به رخ فيل در آمد.
با بازآفريني محمدرضا يوسفي و چاپ انتشارات خانه ادبيات مي باشد.
شاهنامه شاهكار بي نظير استاد حماسه سراي ايراني حكيم ابوالقاسم فردوسي است، كتابي كه تاريخ منظم ايران است، نماينده فرهنگ، آداب، رسوم و افسانه هاي ايرانيان. بخشي از آن را محمد رضا يوسفي بازآفريني كرده به گونه اي كه براي كودكان و نوجوانان قابل استفاده باشد. داستان رستم و دژ سپند روايت گر پهلواني و قدرت رستم يكي از قهرمانان شاهنامه است كه در نوجواني در برابر فيلي قوي هيكل قدرت نمايي مي كند. با تصاويري كه در خور محتواي حماسي اين اثر هستند