شاید فکرکنید سرزمین قصه ها جای خوش آب و هوایی است که قرار است توی آن کلی به شما خوش بگذرد. آن جا با همه ی آدم ها و شخصیت هایی که قصه شان را خوانده اید از نزدیک آشنا می شوید.
ولی می دانید اگر توی این سرزمین گیر بیفتید ممکن است چه بلاهایی سرتان بیاید؟
گیر افتادن در قلمرو ملکه اولی! این درست همان اتفاقی است که برای الکس و کانر بیلی می افتد. دوقلوها باید راهی پیدا کنند تا از دست ملکه خلاص شوند و به خانه برگردند. سرزمین قصه های این کتاب از کارتون های دیزنی رویایی تر است.
قصه های همیشگی (اکسیر جادویی)
«الکس» و «کانر» باید جلوی مرد نقابدار را که در سرزمین قصهها آزادانه میگردد، بگیرند. دوقلوهای بِیلی راز او را کشف کردهاند: او با اکسیر قدرتمند جادوییاش میتواند هر کتابی را به درگاه تبدیل کند، یک ارتش بزرگ از شرورترین شخصیتهای منفی قصهها تشکیل دهد و آنها را به دل کتاب بفرستد! به این ترتیب، تعقیب و گریز آغاز میشود: از سرزمین جادویی اُز تا سرزمین دیوانهکنندهی عجایب. آیا الکس و کانر میتوانند به مرد نقابدار برسند، یا همیشه یک قدم از او عقب میمانند؟
«الکس» و «کانر» باید جلوی مرد نقابدار را که در سرزمین قصهها آزادانه میگردد، بگیرند. دوقلوهای بِیلی راز او را کشف کردهاند: او با اکسیر قدرتمند جادوییاش میتواند هر کتابی را به درگاه تبدیل کند، یک ارتش بزرگ از شرورترین شخصیتهای منفی قصهها تشکیل دهد و آنها را به دل کتاب بفرستد! به این ترتیب، تعقیب و گریز آغاز میشود: از سرزمین جادویی اُز تا سرزمین دیوانهکنندهی عجایب. آیا الکس و کانر میتوانند به مرد نقابدار برسند، یا همیشه یک قدم از او عقب میمانند؟
از همین نویسنده
ممکن است فکر کنید سرزمین قصهها جای خوش آب و هواییست که قرار است توی آن کلی به شما خوش بگذرد. آن جا همهی آدمها و شخصیتهایی را که قصههایشان را خواندهاید ملاقات خواهید کرد و کلی با هم خوش میگذرانید ممکن است همینطور باشد، اما تاحالا فکرش را کردهاید اگر توی این سرزمین گیر بیفتد چه بلاهایی ممکن است سرتان بیاید؟ گیر افتادن در سرزمین قصهها! این درست همان اتفاقیست که برای الکس و کاتلر بیلی میافتد. سرزمین جادویی این کتاب از رویاهای کارتونهای دیزنی هم فراتر است. اگر دوستدارید بدانید بازیگری که جایزهی گلدن کلوب را برده، چهجور کتابی ممکن است بنویسد، این کتاب را از دست ندهید. کالفرپیش از نوشتن اولین کتابش (همین کتاب) به خاطر بازی در سریال گله در نقش کرت هامل برندهی جایزهی گلدن کلوب شده بود.
برادران گریم هشداری برای سرزمین قصهها دارند!
آنها توسط ارتش فرانسه دزدیده شده و تحت فشار قرار گرفتهاند که راه دنیای قصهها را نشان دهند. ارتش فرانسه میخواهد به دنیای قصهها حمله کند.
برادران گریم مجبور میشوند راه را به ارتش نشان دهند اما فرشتهی مهربان کاری میکند که گذر از این مسیر دویست سال طول بکشد تا اهالی سرزمین قصهها وقت کافی برای آمادهشدن داشته باشند. حالا آن دویست سال تمام شده و ارتش میتواند به دنیای قصهها برود.
درباره کتاب قصه های همیشگی 6 (آخرین نبرد):
قرار است در یک کتابفروشی برای تولد هشتادسالگی نویسندهی بسیار محبوبی به نام کانر بیلی جشنی برگزار شود. طرفداران او یکییکی سؤالات خود را مطرح میکنند و آقای نویسنده هم با خوشرویی جواب آنها را میدهد. اما وقتی دختر کوچکی از بین حضار از او در مورد خواهرش، الکس، سؤال میکند و میخواهد بداند چه اتفاقی برای او افتاده و حالا کجاست، کانر هرقدر که فکر میکند نمیتواند به خاطر بیاورد که چه اتفاقی برای خواهرش افتاده. پس تصمیم میگیرد به خانه برود و کتابهای خودش را بخواند تا بفهمد الکس کجاست. اما همان زمان اتفاقی در کتابخانه میافتد. اتفاقی که بیارتباط به داستان الکس نیست.
سایر کتاب های همین ناشر
دخترکها، پسرها، خوانندگانی با هر سن و سال به اولین المپیک کتابخانهای خوش آمدید! کایل و هم تیمیهایش بازگشتهاند و بازی ساز معروف دنیا، لویجی لمنچلو دوباره دست به کار شده است. این بار لویجی لمنچلو تیمهایی را از سرتاسر آمریکا دعوت کرده است تا در اولین المپیک کتابخانهای شرکت کنند. سرگرم کننده است؟ مثل آگهیهای تبلیغاتی که میگفتند ...سلام! دوباره لمونچلو اینجاست
“داس مرگ” در دورانی به وقوع می پیوندد که انسان ها دیگر به دست طبیعت نمی میرند. پیری یک روند متداول برای مردم نیست و بیماری خبر از فرا رسیدن زمان مرگ نمی دهد. اما واقعیتی که وجود دارد این است که بشر همچنان نیاز به مردن دارد، یعنی دنیای بدون مرگ و میر جایی در سرنوشت انسان ها ندارد و حالا باید کسانی باشند که برای حفظ توازن جمعیت این مسئولیت بر عهده شان گذاشته شود، کسانی که به داس معروفند و بنا به دلایلی سراغ افراد دیگر می روند تا جان آن ها را بگیرند. سیترا و روئن کارآموزانی هستند که از سوی یک داس برای انجام این کار انتخاب می شوند، نوجوانانی که می دانند اگر خوشه چینی را به درستی انجام ندهند باید منتظر مرگ خودشان باشند.
«جورجیا کاچادورین» دلش میخواد توو مدرسهی راهنمایی هیلزویلج، توو همهی کارهایی که داداشش گند زده، موفق باشه. حتی به ریف قول داده که خیلی زود یکی از محبوبترین دخترهای مدرسهشون میشه! اما خرابکاریهای ریف اونقدر زیاده که هیچکس حاضر نیست حتی یه بار به جورجیا فرصت بده. تازه، ریف یواشکی گروه موسیقی جورجیا رو برای مراسم مدرسه ثبتنام کرده و الان جورجیا خیلی نگرانه، چون میترسه جلوی پرنسسهایی که همهی بچههای مدرسه ازشون حساب میبرن، آبرو ریزی بشه..
خرس داره فکر میکنه به این که یک شام بپزه دوستاشو دعوت بکنه به یک غذای خوشمزه...
رنگ بازی (زندگی در مزرعه)
پررنگ کن، بعد رنگ کن!
در مزرعه گشت بزن، رنگ آمیزی کن و یاد بگیر.
برادر تازه متولد شدۀ استیو به بیماری مادرزاد و نادری مبتلاست که جانش را تهدید می کند و این موضوع باعث نگرانی او و خانواده اش شده است. استیو پس از گزیده شدن توسط زنبور، خواب می بیند موجودی فرشته مانند که درواقع یک زنبور ملکۀ رازآلود است، به او می گوید که می تواند حال بچه را بهتر کند!
در شبی سرد و برفی، آیریس رز در دل جنگل نقش فرشتهای برفی بر روی زمین میاندازد و با این کار سنگقبری قدیمی پیدا میکند. او ناخواسته روح دخترکی همسنوسال خودش را احضار میکند که میخواهد فراموش نشود. آیریس به همراه دوست صمیمیاش، دنیل، آن منطقه را جستوجو میکنند و متوجه می شوند چیزی که پیدا کردهاند، قبرستانی است متروک و فراموششده که فقط مختص سیاهپوستها بوده.
آیا این دو دوست میتوانند قبر این روح را بازسازی کنند و در نهایت توجه و احترام را به روح آن دخترک و تمام کسانی که در آن قبرستان مدفون شدهاند، بازگردانند؟
كال بقيه روز نشست و با تمركز، ماسه جابه جا كرد. به جاي اينكه روش روز اولش را پيش بگيرد، هر ماسه اي را با تلاش جدا مي كرد، به زحمت بلندش مي كرد، با همه ي توان مغز خسته اش آن را هل مي داد و سر جايش مي گذاشت. آن روز كال به خودش اجازه داد آزمايش كند. او سعي كرد آرام تر به ماسه ها نزديك شود. سعي كرد به جاي اينكه ماسه ها را بلند كند، با ذهنش آن ها را بغلتاند. سعي كرد با هربار تمركز، تعداد بيشتري ماسه را جابه جا كند. او قبلا هم اين كار را كرده بود. روش او به اين شكل عمل مي كرد كه به جاي تمركز روي سيصد دانه شن جدا از هم، چند دانه شن را شبيه يك چيز واحد، مثلا ابر ماسه اي، تصور مي كرد.
داستاني پركشش و ماجراجويانه درباره ي يكي از دانش آموزان مدرسه ي جاسوسي به نام بن كه در تعطيلات زمستاني به عنوان مامور مخفي، به مدرسه ي آموزش اسكي فرستاده مي شود، او بايد از طريق دوستي با جسيكا از عمليات مشت طلايي پدرش سر دربياورد. مردك چيني ترسناك كه هر آدم مشكوكي را با بي رحمي به قتل مي رساند، بيش از همه به اطرافيان تك دخترش شك مي كند. آيا بن مي تواند بدون جلب توجه لئو شنگ به جسيكا نزديك شود؟
پدرش شغل جدید پیدا کرده و رایلی و خانواده ش مجبورن به یه جای دیگه اسباب کشی کنن. دل کندن و جداشدن از همه ی چیزا و کسایی که بهشون عادت کردی و دوستشون داری،کارآسونی نیست! کنار اومن با این همه تغییر برای رایلی کوچولو سخته و باعث شده که رایلی دیگه اون دختر شاد همیشگی نباشه. احساسات رایل(غم،شادی،انزجار،ترس و عصبانیت)تصمیم میگیرن با کمک همدیگه،دوباره حس زندگی رو به اون برگردونن؛اما به خاطر اتفاق هایی که توی جهان ذهن رایلی میفته،غم و شادی از مقر فرماندهی ذهن اون بیرون میفتن و رایلی تبدیل به دختری میشه که دیگه این دوتا حس رو نداره!
درباره دو خط شاهنامه از بیژن
اگر یک دوست پهلوان میخواهی که زرنگ باشد و خوششانس هم باشد و بادقت هم باشد و خوش اشتها هم باشد و داماد هم باشد پس این کتاب را بردار و بخوان. پهلوان بیژن سلام!
خرسی میگه اینا کمه من هنوزم گرسنمه
فرانکی، زامبیهای چاق و گندهای که قدرت هیپنوتیزم کنندگی دارد، همراه صاحبش تام به اردو میرود؛ اما هنوز چیزی نگذشته که تام و دوستش پرادیپ حس میکنند بوهای مشکوکی به مشام میرسد. آیا زامبی ماهی بالاخره حریفش را پیدا کرده؟ در داستان دوم فرانکی قربانی یک نقشهی حیوان ربایی خبیثانه میشود. آیا تام میتواند دوست ماهیاش را، قبل از آنکه دیر شود، نجات دهد
بن ریپلی شرور میشود وقتی بن از مدرسهی جاسوسی اخراج میشود سازمان تبهکار اسپایدر او را برای برنامهی آموزشیاش استخدام میکند. بن به امید اینکه بتواند بهعنوان یک جاسوس دوجانبه برای آدم خوبها کار کند، پیشنهاد اسپایدر را قبول میکند. همانطور که بن حدس زده بود. اسپایدر یک نقشهی بسیار بزرگ و شیطانی کشیده. آیا بن میتواند قبل از اینکه خیلی دیر شود. بفهمداسپایدر چه خیالی دارد؟ و آیا میتواند بدون اینکه شست اسپایدر خبردار شود، دستشان را برای آدم خوبها رو کند؟
در این جلد از مجموعهی خطخطی، کودک با مهارت دست گرفتنِ مداد آشنا میشود. فعالیتها شامل ماز (هزارتو) و پررنگ کردن خطچین هستند و تمامی تمرکز کتاب بر این است که کودک بتواند مداد را صحیح در دست بگیرد، درست خط بکشد و هر فعالیت را به خوبی به پایان برساند.
شاهزاده ماگنولیا حسابی هیجان زده است. اولین بار است که قرار است در یک نمایشگاه علوم شرکت کند. او میخواهد با خودش یک پوستر دربارهی رشد دانهها به نمایشگاه ببرد. یکی از دوستانش خانه ای برای موش کورها درست کرده، یکی دیگر آزمایشی درباره ی قانون فشار هوا ترتیب داده و یکی هم برج پتو ساخته است.
اما همینکه شاهزاده ماگنولیا پیش دوستانش میرود تا کاردستیِ آنها را ببیند، یکدفعه سروکلهی یک هیولا پیدا میشود. حالا شاهزاده خانمها باید از خودشان و نمایشگاه علوم محافظت کنند...
وقتی نام یک ماهی قرمز بخت برگشته، فرانکی، را از آزمایش خبیثانهی برادرش مارک نجات داد و او را با شوک الکتریکی به زندگی برگرداند، هیچ انتظار نداشت که یک زامبی ماهی چاق گنده با قدرت هیپنوتیزم کنندگی نصیبش شود. خوشبختانه فرانکی طرف تام است. تعطیلات هیجان انگیز کنار دریا شروع شده؛ ولی بر خلاف هر سال، ساحل خلوت و اتاقهای برج فانوس خالی است. از اتاق مارک در طبقهی بالا هم بوم نقشههای خبیثانه میآید. فرانکی و تام حواسشان جمع است؛ اما هیچ کدام نمیدانند که قرار است با یک مار ماهی زامبی برق دار بدجنس مواجه شوند..
فرانکی، ماهی قرمز چاق زامبی، این بار همراه صاحبش تام، به یک نمایش قرون وسطایی تمام عیار میرود؛ جایی که شوالیهای مرموز هر لحظه در حال قویتر شدن است. آیا فرانکی میتواند به موقع جلوی او را بگیرد؟ در داستان دوم، دیرینهشناس مشهوری که خیلی شبیه دانشمندان خبیث است، قصد دارد یک ماهی ژوارسیکی را که خیلی شبیه فرانکی است، با تکنیکهای ژنتیکی بازسازی کند. آیا فرانکی میتواند به موقع راز دانشمند مشکوک را برملا کند؟
این کتاب ماجرای یک گروه خلافکار خیلی ماهر را روایت می کند که مدت هاست دست از خلاف کشیده اند و به شغل شریف هتل داری مشغول شده اند. شبی از شب ها گروهی از تبهکاران که یک سرشان به باندی حرفه ای به نام املت می رسد، برای ربودن کلیشه های ارزشمند وارد پارک هتل می شوند و دزدی آن ها باعث می شود که کمیسر به تینو تران که یک جاعل حرفه ای اسکناس است مشکوک شود…
حتی اگه مشکلات مدرسهشم حساب نکنیم، ریف کلی بدبختی داره واسه خودش! ولی از شانس خوبش یه ایدهی طلایی به ذهنش میرسه؛ حالا اون باید بتونه ایدهشو عملی کنه. ریف با کمک بهترین دوستش لیوناردوی بیحرف، سعی میکنه همهی قوانین سختگیرانهی مدرسهشون رو زیر پا بذاره. آدامس جویدن سر کلاس: 5000 امتیاز! دوییدن تو راهرو: 10000 امتیاز! کشیدن زنگ خطر: 50000 امتیاز! ولی یه کم که میگذره، ریف مجبور میشه یه تصمیم مهم بگیره. اون باید انتخاب کنه که دلش فقط بازیگوشی میخواد، یا حاضره بالاخره مرد بشه و با مقررات و قلدرای مدرسه و تموم حقایقی که ازشون دوری میکرده، روبهرو بشه. نویسنده سرشناس، جیمز پترسون اینبار با سرگذشت خندهدار و البته بسیار تاثیرگذار پسر بچهای خلاق و منحصر به فرد، بازگشته است
باد داره هوهو میکنه ابر داره غر غر میکنه خرسی توی غار خودش خوابه و خرخر میکنه...
این جلد از مجموعه، همراه با بازی و سرگرمی، مفاهیم پایه و تکمیلی جلد پیشین را به بچهها آموزش میدهد و کمکشان میکند که دقت، تمرکز و مهارت استدلال خود را تقویت کنند.
«کاپیتان زیرشلواری» نام مجموعه داستانهایی است که اتفاقاتش را مدیر یک مدرسه و دو شاگرد دبستانی شرور رقم میزنند. مدیر مدرسه تصادفی به دست این دو پسربچهی شیطان هیپنوتیزم شده و کارهای عجیبوغریب میکند. هرچند جورج و هارولد، اولینبار از هیپنوتیزم کردن مدیر سختگیر و بداخلاق مدرسه خوشحال به نظر میرسند، اما این کار بعدها برایشان دردسرهای بزرگی درست میکند. نویسنده کتاب براساس آنچه از گذشته خودش تعریف میکند در دوران تحصیل شاگرد بازیگوشی بوده و همیشه آرزو داشته یک نفر ماجراهایی را که توی ذهنش بوده تصویر کند، اما چون کسی آرزویش را برآورده نمیکند تصمیم میگیرد خودش دستبهکار شود.