دوازده سال پس از چیرگی پل مودب، پیشوای پیشگو، بر غاصبان ملک دوکی اش و تکیه زدنش بر سریر سیادت نه فقظ تلماسه که تمام کائنات جهان زخم خورده سرانجام از بستر بهت برخاسته و بنای انتقام می گذارد اختیه ی بنه جسریت محروم از حاصل دسترنجی چندین و چند نسله و تشنه ی بازپس گیری اش زیر سایه ی ساتر سکانداران اتحادیه ی فضاپیمایی دست یاری به برادر ناتنی اش تشکیلات علم محور و اخلاق گریز بنه تلایلکس می دهد تا بلکه بتوانند این دیو دنیا خوار را با دشنه ی دسیسه از پا درآورند و با مهره ی غریب دوستی بازگشته از عالم مرگ کیش و ماتش کنند غافل از آن که شاه در جدالی تلخ و شیرین با رقیبی به غایت قهارتر است: تقدیر...
برجیس را بخر !
کودکی ده ساله بودم. عاشق کتاب خواندن، مخصوصا کتاب های علمی و کتاب های ستاره شناسی. در کتابخانه ی محلمان عضو شدم که پر از این جور کتاب ها بود. کتابی به امانت گرفتم و به خانه آمدم. کتابی به نام «انسان در فضا» نوشته ی آیزاک آسیموف. آن نخستین کتابی بود که از آیزاک می خواندم. چقدر روان و لذت بخش بود. عصر همان روز مادرم پرسید: «این کتاب رو می خونی، چیزی هم می فهمی؟» با غرور گفتم: «پس چی که می فهمم! تمومش هم کردم!» جادوی آیزاک آسیموف اثر کرد.
کودکی ده ساله بودم. عاشق کتاب خواندن، مخصوصا کتاب های علمی و کتاب های ستاره شناسی. در کتابخانه ی محلمان عضو شدم که پر از این جور کتاب ها بود. کتابی به امانت گرفتم و به خانه آمدم. کتابی به نام «انسان در فضا» نوشته ی آیزاک آسیموف. آن نخستین کتابی بود که از آیزاک می خواندم. چقدر روان و لذت بخش بود. عصر همان روز مادرم پرسید: «این کتاب رو می خونی، چیزی هم می فهمی؟» با غرور گفتم: «پس چی که می فهمم! تمومش هم کردم!» جادوی آیزاک آسیموف اثر کرد. از آن روز، تاکنون بیش از 25سال گذشته و من عملا در تمام این مدت با کتابهای آیزاک زندگی کرده ام و حساب چیزهایی که از او آموخته ام، از دستم در رفته است. هنوز که هنوز است، اولویت اولم برای کتاب خریدن و کتاب خواندن آیزاک آسیموف است و اگر کتابی از او ببینم که در کتابخانه ام نباشد، برای خریدن آن حتی یک لحظه هم تردید نخواهم کرد.