لوکا مودریچ به عنوان یکی از چشمنوازترین هافبکهای دوران ما، در کودکی زندگی دشواری در جریان روزهای تلخ جنگ یوگوسلاوی داشت. او در این کتاب که به خوبی نوشته شده و سرالکس فرگوسن و زوانیمر بوبان برای آن مقدمه نوشتهاند، توانسته به زیبایی بالا رفتن از پلههای ترقی را به تصویر بکشد. او کتاب را از لحظهی تلخ خود، یعنی شکست در فینال جامجهانی 2018 آغاز میکند.
هری کین؛ طوفان (HARRY KANE)
معرفی کتاب هری کین؛ طوفان (HARRY KANE)
شنیدم برای ریجوی روورز بازی می کنی.
«بله آقا!» دیوید بکام بزرگ از کجا می دانست؟!
بکام گفت: «اونا باشگاه بزرگی هستن. یک سوال دارم ازت هری. چه چیزی رو بیشتر از هرچیزی می خوای؟ »
معرفی کتاب هری کین؛ طوفان (HARRY KANE)
شنیدم برای ریجوی روورز بازی می کنی.
«بله آقا!» دیوید بکام بزرگ از کجا می دانست؟!
بکام گفت: «اونا باشگاه بزرگی هستن. یک سوال دارم ازت هری. چه چیزی رو بیشتر از هرچیزی می خوای؟ »
هری لبخند درشتی زد: «تو ومبلی بازی کنم. برای انگلستان. و یک روز در جام جهانی آقا».
بکام دستش را روی شانه ی هری گذاشت: «امروز بازیت رو دیدم».
هری احساس کرد الان است که غش کند. فقط با خجالت به چمن ها خیره شده بود.
- می دونی، می تونی بهش برسی. می تونی به اونجا برسی. می دونی چطور؟
هری گفت: «بله آقا، با هرگز ناامید نشدن».
بکام خندید و روی شانه ی هری زد: «دقیقا درسته هری! و می دونی چیه؟ منتظرم تا اونجا ببینمت!»