لوکا مودریچ به عنوان یکی از چشمنوازترین هافبکهای دوران ما، در کودکی زندگی دشواری در جریان روزهای تلخ جنگ یوگوسلاوی داشت. او در این کتاب که به خوبی نوشته شده و سرالکس فرگوسن و زوانیمر بوبان برای آن مقدمه نوشتهاند، توانسته به زیبایی بالا رفتن از پلههای ترقی را به تصویر بکشد. او کتاب را از لحظهی تلخ خود، یعنی شکست در فینال جامجهانی 2018 آغاز میکند.
قصه های شگفت انگیز لئو مسی (MESSI)
قصه های شگفت انگیز لئو مسی (MESSI)
گاسپارت ناراحت بود «آقای مسی، از شما خواهش می کنم، فقط یک روز دیگر صبر کنید. یک بازی کوچک برای فردا با پسرهای بزرگتر ترتیب دادیم. آقای رکساچ از المپیک برگشته و قول داده فردا برای دیدن بازی لئومی یاد.
قصه های شگفت انگیز لئو مسی (MESSI)
گاسپارت ناراحت بود «آقای مسی، از شما خواهش می کنم، فقط یک روز دیگر صبر کنید. یک بازی کوچک برای فردا با پسرهای بزرگتر ترتیب دادیم. آقای رکساچ از المپیک برگشته و قول داده فردا برای دیدن بازی لئومی یاد. چی می گید؟ یک روز دیگه؟» جرج گوشی تلفن را به سینه اش چسباند و به پسرش که روی چمدان نشسته بود و تلاش می کرد در آن را ببندد نگاه کرد. لئو با چشمانی غمگین پدرش را نگاه می کرد. جرج آهی کشید:
- خیلی خب آقای گاسپارت، یک روز دیگه در بارسلون می مانیم.