داستان های شبانه برای دختران بلند پرواز 1
روزی از روزها دختری بود به اسم ایدا که عاشق ماشینها، پرواز و فکر کردن دربارهی آنها بود. او بهخاطر علاقهی زیاد شروع به تحقیق وبررسی در مورد پرندگان کرد تا بهترین نسبت را بین وزن بدن و بالها پیدا کند و برای انجام این کار از ابزارهای مختلف استفاده و شکلهای مختلفی امتحان کرد ولی هیچوقت نتوانست مثل یک پرنده از پرواز لذت ببرد ولی با این حال کتابی پر از نقاشی درست کرد که تمام اطلاعاتی که کشف کرده بود را در آن نوشت و اسم آن را "پروازشناسی" گذاشت. یک
شب، ایدا به یک مهمانی دعوت شد و در آنجا با ریاضیدانی که مرد بداخلاقی بود به نام چارلز بابیچ آشنا شد. ایدا خود ریاضیدانی درخشان بود و به همین دلیل خیلی زود به دوستان خوبی برای هم تبدیل شدند. در یک شب، چارلز ایدا را برای دیدن ماشینی که جدیداً اختراع کرده بود به خانهاش دعوت کرد. چارلز آن را "دستگاه متفاوت" صدا میکرد چون میتوانست به صورت اتوماتیک اعداد را با هم جمع یا از هم کم کند. ایدا از دیدن آن دستگاه تعجب کرد زیرا هیچکس تا به حال همچین چیزی نساخته بود ایدا پیشنهاد داد: "چطور است یک دستگاه جدیدتر بسازیم تا معادلههای سختتر را انجام بده؟"