مادر آقا موشه از دار دنیا یک پسر دارد، به همین خاطر کار دیگری به جز فکر کردن به او و سوسکی خانم ندارد. او آن قدر با خودش فکر می کند تا در نهایت به این نتیجه می رسد که، چرا هفتاد و پنج روز و یک نصف روز از عروسی پسراَش گذشته است اما او هنوز نوه ندارد؟ بنابراین مادر آقا موشه چارقد گل گلی اش را سر می کند و به سمت خانه ی آنها به راه می افتد؛ وقتی به آن جا می رسد بدون معطلی حرف دل خود را به عروس اَش می زند. به او می گوید: باید خیلی زود بچه دار شوید و برای من یک نوه به دنیا بیاورید. سوسکی خانم که یک راز پنهان در دل دارد، کمی بهانه گیری می کند و می گوید: آخر الان نمی شود باید کمی صبر کنیم، اما مادر آقا موشه گوش اَش به این حرف ها بدهکار نیست به همین خاطر دعوای بزرگی میان آن ها شروع می شود که صدای اَش تا هفت خانه آن طرف تر هم می رود …
من و غولم و بچه گربه ام
از همین نویسنده
این خانم دکتره با همه ی دکترهای دیگر فرق دارد. نه آمپول می زند نه قرص می دهد. تازه، وقتی بهش گفتم من یک غول دارم، نه مسخره ام کرد نه اخم کرد. ازم خواست به غولم بگویم نترسد و از پشت صندلی بیاید بیرون. تازه، باهاش حرف هم زد. البته غولم خیلی یواش در گوش من حرف می زد و من برای خانم دکتر تعریف می کردم.
سایر کتاب های همین ناشر
کی چه کار می کنه ؟ (کتابدار)
امروز بچهها دست در دست هم به کتابخانهی مدرسه رفتهاند تا «کتابدار» مدرسه، آقای فیلد، آنها را با محیط کتابخانه و وظایف «کتابدار»ها آشنا کند. اما در کتابخانه دقیقاً چه خبر است؟ کتابخانه پر از قفسههای کتاب است.
دایره المعارف اینترنتی بدن انسان که شامل تصاویر رنگی فراوان و با کیفیت می باشد، هر آنچه را که برای انجام تکالیف و پروژه های علمی مدرسه مورد نیاز است به صورت آنلاین و افلاین در اختیار شما می گذارد.
جاناتان باید برای به انجام رساندن ماموریتی که رئیسش به عهده ی او گذاشته به ترانسیلوانیا سفر کند و کنت دراکولا را ملاقات کند. او پس از طی مسیری طولانی به مقصد می رسد در حالی که در مسیر افرادی به او هشدار می دهند از رفتن به قلعه خودداری کند و اگر به رفتن مصمم است هرگز گردنبند صلیب را از گردنش خارج نکند. مرد ترسی را در دل خود احساس می کند اما سوار بر کالسکه ای می شود که به دنبالش آمده و مدتی بعد خود را در قلعه می یابد. طولی نمی کشد که جاناتان در می یابد میزبانش انسانی عادی نیست در حقیقت مرد میزبان رفتارها و ویژگی هایی دارد که بیش از هرچیز او را به یک خون آشام مبدل می سازد تا یک انسان. شاید علت هشدارهایی که مردم به جاناتان در مورد قلعه دراکولا می دادند این بوده است!
فرهنگ و دايرةالمعارفها از انواع کتابهای مرجع هستند که اطلاعات فراوانی در زمينههای گوناگون به ما میدهند. فرهنگ جغرافی مدرسه، کتاب مرجعی است که اطلاعات مورد نياز شما را در زمينهی جغرافيا در اختيارتان میگذارد. مدخل ها (سرواژهها) اين فرهنگ به ترتيب حروف الفبای فارسی تنظيم شدهاند. در اين فرهنگ بيش از 500 واژهی جغرافيایی آمده است.
دنیای زیبای من (ماشین ها و کامیون ها)
با مجموعه ی دنیای زیبای من کودکان میتوانند جهان پیرامون خود را کشف کنند. این کتابها مفاهیم مربوط به علم زندگی و طبیعت را با زبانی ساده در اختیار نوآموزان پیش از دبستان قرار میدهند.
در این کتاب سعی شده تمام قصهها به زبانی ساده و روان نوشته شوند و خواننده بتواند اطلاعات مهم و نکات برجستهی زندگی پیامبران بزرگوار را در یک نگاه در نظر داشته باشد.
آموزش زندگی اجتماعی و روابط انسانی از مهم ترین آموزه هایی است که کودکان باید با آن آشنا شوند تا بتوانند در آینده یک انسان کامل و موفق باشند. پایه روابط اجتماعی از خانه و خانواده شکل می گیرد. سرفصل های اصلی این کتاب، زندگی کنار هم، درست صحبت کردن، ریاضیات و زمان می باشد. پایه اول زندگی خوب اجتماعی، روابط خانوادگی، حفظ سلامت فردی و تأثیر آن بر زندگی اجتماعی، برخورد مناسب با دیگران در محل هایی مانند خیابان، مدرسه می باشد. این کتاب با آموزشی گام به گام اصول زندگی خانوادگی و هم زیستی کنار اعضای خانواده را با مثال هایی تصویری و توضیحات کوتاه برای کودکان بیان کرده است.
کنار دريا، ساحل قرار دارد. در ساحل، ماسه و تخته سنگهای بزرگ میبينيم.
در حالت مد، آب دریا بالا میآید. برای همین، تمام ساحل و تخته سنگها را میپوشاند. در حالت جزر، آب دریا پایین میرود و از ساحل دور میشود. در طول روز، آب دریا دو بار بالا و پایین میرود. وقتی باد میوزد، موج تشکیل میشود موجها دریا را متلاطم میکنند.
دنیای زیبای من (دایناسورها)
با مجموعه ی دنیای زیبای من کودکان میتوانند جهان پیرامون خود را کشف کنند. این کتابها مفاهیم مربوط به علم زندگی و طبیعت را با زبانی ساده در اختیار نوآموزان پیش از دبستان قرار میدهند.
قصه های مامان بزی و شنگول و منگول
دل شنگول و منگول برای جینگول تنگ میشود.
مامان بزی خیلی کار دارد و نمیتواند آنها را به آزمایشگاه پروفسور و دیدن جینگول ببرد. بزغالهها مادرشان را راضی میکنند که تنها بروند. اما راه را گم میکنند
بچههای مدرسه، برای بازدید، به کلاس چهارم رفتهاند تا با «معلم» کلاس چهارم، خانم کرافورد، صحبت کنند و دربارهی شغل معلمی و کارهایی که یک «معلم» انجام میدهد اطلاعات بیشتری به دست آورند. قبل از ورود به کلاس، بیشتر بچهها فکر میکردند که خانم کرافورد مدام در کلاس درس صحبت میکند و دانشآموزانش فقط و فقط باید به او گوش دهند.
دکتر دوليتل تصميم میگيرد تا زندگینامهی پیپينلا، قناری سبز را که ستارهی نمايش اپرا شده، بنويسد. پیپينلا از بدو تولدش تا لحظهی ديدارش با دکتر دوليتل، همهچيز را میگويد. او در بارهی غم و اندوه دوری از صاحب محبوبش، پنجره پاک کن، نويسنده حرف میزند و دکتر قول میدهد که آن مرد را پيدا کند. اما اين کار راحتی نيست. تازه، پس از يافتن پنجره پاک کن بايد مشکلات زياد او مثل يافتن دستنوشتههای کتاب گمشدهاش را نيز حل کند. و به اين ترتيب درگير يک سری عمليات کارآگاهی میشود. آيا اين بار هم موفق میشود؟ يا برای نخستين بار شکست میخورد؟
کتاب «مهربانترین پیامبر(ص)» تصویری نسبتاً جامع از رسول خدا (ص) ارائه میدهد و در حد خود شخصیت الهی آن حضرت را به طور کامل به تصویر میکشد. این کتاب از ده فصل تشکیل شده است که عبارتند از: زندگینامه، سبک زندگی، سخنان او، حکایتهای کوتاه، حکایتهای طولانی، قصه گوییهای او، پیامبر (ص) در قرآن، پاسخ به سوالات، مکانهای تاریخی مکه و مکانهای تاریخی مدینه.
کتاب چی مال چیه ؟ (پونی اسب کوچک) یکی از کتابهای مجموعهی «چی مال چیه؟» است که با بازی، رنگ، برچسب و پازل، مهارتهای فردی و اجتماعی را به خردسالان و کودکان یاد میدهد.
دنیای زیبای من (حیوانات مزرعه)
با مجموعه ی دنیای زیبای من کودکان میتوانند جهان پیرامون خود را کشف کنند. این کتابها مفاهیم مربوط به علم زندگی و طبیعت را با زبانی ساده در اختیار نوآموزان پیش از دبستان قرار می دهند.
خانم شارلوت، کتابدار جدید سنت آناتول، کتابهایش را با چرخدستی به گردش در شهر میبرد. انباری قدیمی مدرسه که کتابدار جدید آن را تبدیل به کتابخانه کرده، حسابی مایهی سرگرمی بچهها شده، اما یک روز، خانم شارلوت در حال خواندن کتاب جالبی است که ناگهان در آن غرق میشود… چگونه باید او را از این وضعیت عجیب نجات داد؟
قصه ی ما همین بود 3: شامل شش قصه به سبک قصههای پدربزرگها و مادربزرگها است؛ این شش قصه عبارتند از: (حکیم و تاجر)، (ماهیگیر و مرغدریایی)، (بقال و رفیق نابهکار)، (صیاد و دو مرغ پرطلایی)، ( دو برادر کوزهگر) و (صیاد و پلنگ).
همه ی ما دانشمندان معروفی چون «زکریای رازی، جابربن حیان، محمد خوارزمی و ابونصر فارابی» را کم یا زیاد می شناسیم، اما شاید حتی نامی از «حُنین بن اسحاق، زکریای طیفوری و بوزجانی» نشنیده باشیم؛ درحالی که این دانشوران و دانشمندان، تأثیر ماندگار و جریان سازی در رشد علم جهان داشته اند. از این رو، کتاب «100 دانشمند ایران و اسلام» در شناخت این دانشمندان به ما کمک می کند.
هر صفحه از این کتاب به معرفی یکی از این دانشمندان می پردازد و تنها چند دانشمند برجسته، بیش از یک صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده اند. البته در نگاه نخست درمی یابیم که معرفی دانشمندان و فرهیختگان در یک صفحه، نه تنها شدنی نیست؛ بلکه نیاز اساسی مخاطبان نوجوان را پاسخ نمی دهد. در واقع مؤلف ـ هوشمندانه ـ با نوشتن چنین کتابی عطش دانستن را در مخاطبان تحریک می کند تا آن ها همچون فرد تشنه ای که طعم گوارای آب را چشیده اند، به دنبال سرچشمه بگردند.
دنیای زیبای من (پرندگان)
با مجموعه ی دنیای زیبای من کودکان میتوانند جهان پیرامون خود را کشف کنند. این کتابها مفاهیم مربوط به علم زندگی و طبیعت را با زبانی ساده در اختیار نوآموزان پیش از دبستان قرار می دهند.
بالا رفتن از دکلهای تلفن همراه تا ارتفاع ۶۱ متری، اتومبیل رانی در پیست مسابقه با سرعت بیش از سیصد کیلومتر در ساعت، استخراج زغالسنگ از عمق زمین، صیدماهی با کشتیهای متلاطم در میان امواج اقیانوس، همه از جمله مشاغل روزانهاند. بعضی از مشاغل حقیقتاً خطرآفریناند. بعضی دیگر از مشاغل مرگبار هم ممکن است برایتان حیرتآور باشند. با اینهمه شاید شما شغل خاصی نظیر ادارهی امور یک کشور را تا زمانی که کتاب های تاریخ را ورق نزدهاید، جزء کارهای راحت و بدون خطر تصور کنید.
مثل در ادبیات ما جایگاه ویژه ای دارد. هر مثلی به خودی خود تاریخ فشرده ای است که مردم امروز را به ریشه های فرهنگی گذشته ی کشورمان پیوند می زند . مثل ها بسیار ارزشمندند ،زیرا عمری به درازی عمر انسان دارند .هر مثلی تاریخ و قصه ی شیرینی دارد که از نوع زندگی ،باورها و آداب و رسوم اجداد ما پرده برمی دارد و به ما امکان می دهد که با تکیه بر تجربه های پیشینیان ، بهتر زندگی کنیم .
قصه ی ما همین بود 4
سال ها پیش که پدربزرگ ها و مادربزرگ ها بچه ها را پای کرسی جمع می کردند و برایشان قصه می گفتند آخر کار نفسی می کشیدند و می گفتند: قصه ما به سر رسید کلاغه به خانه اش نرسید. یا می گفتند: بالا رفتیم هوا بود پایین آمدیم زمین بود قصه ما همین بود.