مشاهیر خندان (رازی)
من نامی ام و از کتاب بیزارم.
معلم ها توی مدرسه دائم از مشاهیر گذشته ی ایران می گفتند و دائم آن ها را توی سر ما می زدند. بالاخره کلافه شدم و آستین ها را بالا زدم و خودم رفتم سراغ این آدم های خسته کننده. چشمتان روز بد نبیند!
تمساحی که از آب بازی خوشش نمی آمد
همه می دانند که تمساح ها عاشق آب هستند. اما خُب، شاید همیشه هم این طور نباشد. تمساح کوچولوی ما اصلاً از آب خوشش نمی آید، اما در عوض دوست دارد از درخت بالا برود!
تمساحی که از آب بازی خوشش نمی آمد
همه می دانند که تمساح ها عاشق آب هستند. اما خُب، شاید همیشه هم این طور نباشد. تمساح کوچولوی ما اصلاً از آب خوشش نمی آید، اما در عوض دوست دارد از درخت بالا برود!
یعنی ممکن است تمساح قصه ی ما اصلاً تمساح نباشد؟!
مشاهیر خندان (رازی)
من نامی ام و از کتاب بیزارم.
معلم ها توی مدرسه دائم از مشاهیر گذشته ی ایران می گفتند و دائم آن ها را توی سر ما می زدند. بالاخره کلافه شدم و آستین ها را بالا زدم و خودم رفتم سراغ این آدم های خسته کننده. چشمتان روز بد نبیند!
مشاهیر خندان (ابوریحان بیرونی)
من نامی ام، از کتاب بیزارم. معلم ها دائم از مشاهیر گذشته می گفتند و دائم آن ها را توی سرما می زدند. بالاخره کلافه شدم و آستین ها را بالا زدم و خودم رفتم سراغ این خسته کننده ها، چشمتان روز بدنبیند، کلی کتاب خواندم و نتیجه اش این کتاب شد. ابوریحان برادر ابوتره و ابو جعفری، فرزند آقای بیرونی بود.
راهت را پیدا کن (ایگی سزار پسرک معمار)
بچهها چیزهای جورواجوری میسازند. بعضیها مجسمه و قلعهی شنی، بعضی هم ساختمانهای گنده و کاردستیهای عجیب و غریب. اما هیچکدام به گرد پای ایگی هم نمیرسند. کسی که وقتی فقط دوسالش بود، باکلی پوشک و چسب، یک برج معرکه ساخت! اما مامان و خانم گریر _ معلم کلاس دوم ایگی _ هیچ از این کارها خوششان نمیآید.
قصه های پدربزرگ
هیچ چیز به پای وقت گذراندن با پدربزرگ نمی رسد...
گردش در مزرعه و پارک، تعمیر اسباب بازی های کهنه، و بهتر از همه گوش کردن به قصه های پدربزرگ.
راهت را پیدا کن (ماری ادلند دخترک دانشمند)
ماری ادلند تا سه سالگی مدام از در و دیوار بالا میرود، میدود، به همهچیز نگاه میکند، به صداها گوش میدهد و خلاصه به همهجا سرک میکشد و خانه را به هم میریزد و آنقدر جنبوجوش دارد که شب دیگر از نا میرود و از پا میافتد.
در کتاب «داگلی بغلی عیدت مبارک» بالاخره شب عید میآید. داگلی میخواهد از تک تک لحظههایاش استفاده کند. او به میان برفها میدود و شوق بغل کردن دارد که سراغ درختها میرود. اما باز دلاش بغل میخواهد که دوستاناش با گلوله برفی او را یک داگلی برفی میکنند!
دربارهی راهت را پیدا کن (رزی گودنس دخترک مهندس)
رزی دوست دارد یک روز مهندس بزرگی شود. خرت و پرتهای سطل زباله حال همه را بههم میزند، اما رزی با دیدنشان کلی ایدهی جدید پیدا میکند. او شبها تنهایی توی اتاقش وسایل فوقالعادهای اختراع میکند. اما چون ازشکست خوردن خیلی می ترسد، به هیچکس نشانشان نمیدهد. تا اینکه یک روز، سروکلهی عمه خانم رزی پیدا میشود.
درباره کتاب باغبان
سعی کرده ام هیچ یک از چیزهایی که راجع به زیبایی به من یاد داده اید از قلم نیفتد.
دهه ی سی دوران رکود بزرگ اقتصادی در آمریکاست. زمانی که دخل و خرج خانواده ی لیدی گریس با هم نمی خواند و دخترک بنا بر تصمیم ،خانواده چمدانش را می بندد و با جیب ها و کیف های پر از بذر گیاه سوار قطار به شهر می رود تا با دایی جیم، نانوای اخمو زندگی کند لیدیا گریس چیز زیادی از نان پختن نمی داند اما دست های سبزش همه چیز را جبران می.کند. لیدی می خواهد کاری کند که دایی جیم لبخند بزند.
همه داستان سیندرلا و سفید برفی و زیبای خفته را می دانند، اما شاهزاده خانم های . ناشناسی هستند که زندگیشان به همان اندازه جادویی و مرموز و افسانه ای است. 4 در این کتاب، شاهزاده خانم هایی که خیلی وقت است مخفی نگه داشته شده اند، از سایه بیرون می آیند. آن ها شاعر، شوخ طبع، نازک نارنجی، ماجراجو، غمگین، شاد، : دوستدار طبیعت، شکموو...هستند و البته همیشه اسیر.
۲۰۰۰ تست حل شده (شامل آزمونهای ورودی مدارس تیزهوشان، نمونه دولتی، المپیادها و…)
به انضمام ۵ دوره آزمون آمادگی تیزهوشان
ویژهی داوطلبان شرکت در مسابقات ریاضی و آزمونهای ورودی مدارس تیزهوشان
همراه با پاسخنامهی کلیدی (پاسخنامهی تشریحی در جلد دوم)
مجموعه ای کامل از اسباب بازی های پسرانه! هواپیما کنترلی، کوادکوپتر، هلی کوپتر، ماشین کنترلی، انواع ماکت های فلزی موتور و ماشین و تفنگ های فضایی!!!
تو این بخش برای راحتی شما کاربر گرامی، تمامی محصولات به صورت تخصصی دسته بندی شده است.
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورود به سیستم
یک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورود به سیستم