در کتاب «داگلی بغلی عیدت مبارک» بالاخره شب عید میآید. داگلی میخواهد از تک تک لحظههایاش استفاده کند. او به میان برفها میدود و شوق بغل کردن دارد که سراغ درختها میرود. اما باز دلاش بغل میخواهد که دوستاناش با گلوله برفی او را یک داگلی برفی میکنند!
داگلی بغلی و پخت و پز پرماجرا
کتاب «داگلی بغلی و پخت و پز پرماجرا» داستان دیگری است درباره داگلی، بچهخرس دوستداشتنی و عاشق عسل و بغل. در این داستان گوسفندها مشغول پختن کیک عسلی هستند و داگلی بیصبرانه منتظر است تا آن را بچشد، آخر او عاشق عسل است و هیچ خوراکی بدون عسل از گلویش پایین نمیرود.
کتاب «داگلی بغلی و پخت و پز پرماجرا» داستان دیگری است درباره داگلی، بچهخرس دوستداشتنی و عاشق عسل و بغل. در این داستان گوسفندها مشغول پختن کیک عسلی هستند و داگلی بیصبرانه منتظر است تا آن را بچشد، آخر او عاشق عسل است و هیچ خوراکی بدون عسل از گلویش پایین نمیرود. کیکهای عسلی آماده میشود و گوسفندها هم که حسابی گرسنهشان شده تمام کیکها را میخورند و هیچچیز عسلی برای داگلی باقی نمیماند. اما داگلی گرسنهاش است باید چیزی بخورد.
داگلی بغلی، ما خیلی دوستت داریم داگلی بغلی، داگلی بغلی و خواب پرماجرا و نگران نباش داگلی بغلی از دیگر داستانهای مجموعه داگلی بغلی است.