سال تحصیلی جدید است، و گرگ هفلی خود را وارد مدرسه راهنمایی میبیند، جایی که افراد ضعیفتر در راهروها با بچههایی که قد بلندتر، پستتر و در حال تراشیدن هستند، اشتراک میکنند. خطرات بزرگ شدن قبل از اینکه آماده شوید به طور منحصر به فردی از طریق کلمات و نقاشی ها آشکار می شود زیرا گرگ آنها را در دفتر خاطرات خود ثبت می کند.
خاطرات یک بچه ی چلمن 2 (حرف حرف رودریک است و بس!)
خاطرات یک بچه ی چلمن 2 (حرف حرف رودریک است و بس!)
پسربچهای که خود را «گرگ هفلی» مینامد، با فشار مادر و پرستارش ناچار به نوشتن خاطرات خود شده است. او از این کار بیزار است، به خصوص که برادر بزرگترش هم یادداشتهای او را خوانده و حالا مسخرهاش میکند.
خاطرات یک بچه ی چلمن 2 (حرف حرف رودریک است و بس!)
پسربچهای که خود را «گرگ هفلی» مینامد، با فشار مادر و پرستارش ناچار به نوشتن خاطرات خود شده است. او از این کار بیزار است، به خصوص که برادر بزرگترش هم یادداشتهای او را خوانده و حالا مسخرهاش میکند. اما گرگ هفلی به نوشتن ادامه میدهد و تسلیم نمیشود. او در قسمتی از خاطراتش نوشته: «امروز من تلفن را جواب دادم و پشت خط خانم «گیلمن» بود که مامانم را کار داشت. امّا مامان آرام گفت: «بگو من خانه نیستم» من نمیتوانستم این کار را بکنم. شاید مامان میخواست کلک بزند که من دروغ بگویم یا یک همچنین چیزی؛ اما هیچ راهی نداشت که من قولم را بشکنم. پس قبل از این که حتی یک کلمه با خانم «گیلمن» حرف بزنم مامان را مجبور کردم برود بیرون از خانه. از نگاهی که مامان موقع برگشتن به من کرد فهمیدم که دیگر نمیخواهد مجازات راستگویی را در من ادامه بدهد.»