دن براون در کتاب تازه و حیرت انگیز خود، دوزخ، این بار پس از خلق داستانهای تاریخی اش در واتیکان و پاریس و واشنگتن به سراغ فلورانس آمده؛ همان شهری که دانته آلیگیری دوزخ کمدی الهی را در آن پرورواند و از آن تبعید شد و تا آخر عمر در حسرت دیدارش از زادگاهش سوخت. رابرت لنگدان، کارآگاه معماهای تاریخی و هنری، در این کتاب مجروح و مبتلا به فراموشی به هوش می آید و خود را در آستانه خطر مرگ می بیند و اندکی بعد خود را در برابر خطری که نسل بشر را به مخاطره انداخته است.
راز داوینچی
اگر بمیرم حقیقت از دست میرود… باید این راز را به کسی بسپارم. رابرت لنگدان، استاد نمادشناسی و تاریخ، برای سخنرانی به پاریس رفته که پلیس برای مشاوره دربارهی قتلی مرموز به سراغش میآید: رییس موزهی لوور در موزهبه قتل رسیده و جسدش در وضعیت عجیب و ترسناکی قرار گرفته است. در کنار جسد، معماهایی گیج کننده نوشته شده که پلیس تصور میکند پرده از راز قتل او برمیدارد و لنگدان باید در رمز گشایی از آنها به پلیس کمک کند.
اگر بمیرم حقیقت از دست میرود… باید این راز را به کسی بسپارم. رابرت لنگدان، استاد نمادشناسی و تاریخ، برای سخنرانی به پاریس رفته که پلیس برای مشاوره دربارهی قتلی مرموز به سراغش میآید: رییس موزهی لوور در موزهبه قتل رسیده و جسدش در وضعیت عجیب و ترسناکی قرار گرفته است. در کنار جسد، معماهایی گیج کننده نوشته شده که پلیس تصور میکند پرده از راز قتل او برمیدارد و لنگدان باید در رمز گشایی از آنها به پلیس کمک کند. در این بین، رمزشناس فرانسوی، سوفی نوو، به لنگدان ملحق میشود و همراه با هم میفهمند که تمام این رازها به نحوی با نقاشیها و یادداشتهای لئوناردو داوینچی مرتبط است. اما در عین حال پای رازی تاریخی در میان است، رازی که گویا میتواند جهان را زیر و زبر کند و باعث شود تا تاریخ را از نو بنویسند. متاسفانه، فرقهی مذهبی تندرویی هم همزمان به دنبال دستیابی به این اسرار است که از کشتن ابا ندارد. اگر لنگدان و نوو نتوانند معماها را حل کنند، حقیقت بزرگ تاریخی یا تا ابد از دست میرود یا به دست کسانی میافتد که میخواهند نابودش کنند…