رویاهایت را بساز یک جمله ی رویایی نیست. فاصله ی تبدیل شدن رویا به واقعیت یک قدم است، یک قدم کوچک. باید آستین هایت را بالا بزنی و باید آدم های دور و اطرافت را هم همراه کنی.
تو می توانی رویاهایت را بسازی.
مثل رزی، دختر کوچولویی که هواپیمایش را ساخت.
راستی تو دوست داری چه چیزی بسازی؟
رویای تو چه شکلی است . رنگ رویاهایت را پیدا کردی ؟
راهت را پیدا کن (ماری ادلند دخترک دانشمند)
راهت را پیدا کن (ماری ادلند دخترک دانشمند)
ماری ادلند تا سه سالگی مدام از در و دیوار بالا میرود، میدود، به همهچیز نگاه میکند، به صداها گوش میدهد و خلاصه به همهجا سرک میکشد و خانه را به هم میریزد و آنقدر جنبوجوش دارد که شب دیگر از نا میرود و از پا میافتد.
راهت را پیدا کن (ماری ادلند دخترک دانشمند)
ماری ادلند تا سه سالگی مدام از در و دیوار بالا میرود، میدود، به همهچیز نگاه میکند، به صداها گوش میدهد و خلاصه به همهجا سرک میکشد و خانه را به هم میریزد و آنقدر جنبوجوش دارد که شب دیگر از نا میرود و از پا میافتد. اما تا سه سالگی یک کلمه حرف هم نمیزند؛ طوری که مامان و بابا را حسابی نگران کرده است. این منوال ادامه دارد و ادامه دارد تا اینکه بالاخره یک روز، وقتی ماری از ساعت بالا رفته، مامان و بابا فریاد میکشند: «بیا پایین!» ماری کمی صبر میکند؛ گریهاش را قورت میدهد و بعد از نفسی عمیق، یک کلمه به زبان میآورد: «چرا؟»