جیب و غریب تر از همیشه آقای کلاتز مدیر مدرسه فکر میکند که لازم است دانش آموزان مدرسه الامنتری فنون دفاع شخصی را بیاموزند.اما مربی ما آقای جک تصور میکند ییک هنر پیشه قهرمان است.او همیشه مشغول تماشای خودش در آینه است و همه کارهایش را به صورت حرکات آهسته انجام میدهد.آیا امیدی هست که بچه ها از او چیزی یاد بگیرند؟
مدرسه ی عجیب و غریب (مجموعه 15 جلدی)
در مدرسهی عجیب و غریب همه چیز درهم و برهم است. در این مدرسه، از یک طرف مدیر، معلمها، خانم کتابدار و راننده اتوبوس مدرسه با آنهایی که میشناسیم فرق دارند و از طرف دیگر دانشآموزان.
ای. جی وروجک هم که داستانها را تعریف میکند، هم از مدرسه بدش میآید و هم از دختر درسخوان و لوسی به اسم آندریا یانگ، که همیشه خودش را برای معلمها شیرین میکند.
اما انگار در این مدرسهی عجیب و غریب، مدیر و معلمها بیشتر با شیطنتهای ای.جی همراهی میکنند تا با شیرینکاریهای آندریا!
از همین نویسنده
دربارهی مدرسه پرماجرا 51 (پری دندان)
مسواکتان را بردارید! امروز روز ملی دسراست و مدرسه الامنتری یک دندانپزشک محلی به نام دکتر فلاس را آورده تا به ای جی و دوستانش خطرات شیرینی برای دندانها را آموزش بدهد اما او از بچهها میخواهد تا جایی که میتوانند شیرینی بخورند تا به دندانپزشک نیاز پیدا کنند! آیا کسی در دندانش حفره دارد؟
«کارتونها خیلی جالب بودند. ما حیوانهای زیادی مثل پاندا، گوریل، میمون، سگ آبی، گوزن شمالی، قوچ و خرس قطبی را از پشت شیشه دیدیم. تابلوی اطلاعات کنار گوزن شمالی میگفت که او حدود نیم تن وزن داشته است و در روز 20 هزار برگ میخورده است. به هر حال حتما لازم بود که با برنامه کاهش وزن تلویزیون رژیم بگیرد. کنار گوزن یک بوفالوی خیلی بزرگ و ترسناک بود.»
تصاویر جذاب و هیجان انگیز کتاب مدرسه پرماجرا ویژه 2 (ای. جی و تخم مرغ طلایی)، در کنار متن جذاب آن خواننده را تا انتهای داستان با خود همراه میکند. این کتاب همان انتخابی است که شما را به مطالعه و کتاب خوانی علاقهمند میکند. میتوانید زمانی را به کتاب خوانی با کودک خود اختصاص دهید و نکاتی که در نظر دارید، در قالب مطالعهی کتاب به او آموزش دهید.
سایر کتاب های همین ناشر
مردم گاهی می پرسند: «این را دوست داری یا دوست نداری؟» یا «این خوب است یا بد؟» و یا «فلانی دوستت است یا دشمنت؟»
اما علاوه بر این ها باید گزینه های دیگری هم باشد!
بد نیست.
جوابش سخت است.
سوال برانگیز است!
جالب است.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
جشن تولد را فراموش کنید، سایهی پلید آمده! صیاهی هیجانانگیزترین داستان مجموعهی سیپتیموس هیپ است. شخصیتهای جدیدی در این کتاب ظاهر میشوند که توطئهای پیچیده را پیچیدهتر میکنند.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
آقای فاگ که در لندن زندگی آرامی دارد ناگهان روز دوم اکتبر 1872 با دوستانش شرط میبندد که کرهی زمین را هشتاد روزه دور بزند و دوباره به لندن برگردد.
دوستانش و بسیاری از مردم معتقدند که چنین چیزی امکان ندارد، چون کافی است که او در راه از کشتی یا قطاری جا بماند و یا گرفتار طوفان یا دزدان شود؛ اما او چنان مصمم است که با شتاب به خانه میرود، فوری ساکی برمیدارد و با خدمتکارش قطاری میگیرد و به راه میافتد. اما چرا کارآگاه فیکس او را تعقیب میکند؟ آیا نجات آدا، همسر مهاراجه از مرگ کار عاقلانهای است؟ و بالاخره آیا آقای فاگ همهی ثروتش را به خاطر این شرطبندی عجیب از دست نخواهد داد؟
میمینی سفارشهای مادرش را از یاد میبرد و در شلوغی خیابان مقابل فروشگاه اسباببازی میایستد و گم میشود. حالا میمینی باید چه کار کند؟
دربارهی میراث لورین 4 (سقوط پنج)
آن ها پیشوایشان را به زمین آوردند. آن ها تصور کردند جنگ را برده اند. اما اشتباه کردند. این مبارزه مدت ها طول خواهد کشید. ما سرانجام گرد هم جمع شده ایم. ما قدرتی فراتر از آن چه تا کنون داشته ایم به دست آورده ایم. ما نبردهایی را باخته ایم. اما این جنگ را نخواهیم باخت. لورین دوباره قدرت می گیرد.
دخترکی یتیم از خانهی قیم بیرحم خود میگریزد و در خانهی زوجی پناه میگیرد که نزدیک کلیسا زندگی می کنند. پسر اسقف پس از سالها نزد پدر خود بازمیگردد و این دو درگیر عشقی پرفراز و نشیب میشوند…
کینو، مردی تنگدست، روزی مرواریدی بینظیر صید میکند. اما مروارید که میتواند همهی آرزوهای او و خانوادهاش را برآورده کند، آرامش او را بر هم میزند، کینو و همسرش شبانه از روستا میگریزند، اما مردانی مسلح در تعقیبشان هستند.
کتابهای این مجموعه، داستانهایی جذاب و نقاشیهایی دوستداشتنی دارند. این کتاب کوچک هم در دست کوچولوها به خوبی جا میگیرند و هم در خاطرهی آنها تا سالها زندهاند.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
سطح 4 از مجموعه کتاب کلاس اولی، کتاب اولی: برای کودکان نوسوادی که درسهای 14 تا 18 کتاب فارسی اول دبستان را تمام کردهاند و میخواهند مهارت بیشتری در خواندن کلمههای مشکل و روانخوانی پیدا کنند.
در کتاب پنیر داداش ماسته حرف میمینی راسته دروغ میمینی در ماجرای شکستن ظرف شیرینی برملا میشود و دردسر تازهای درست میکند.
پدر ویتو کورلئونه با شخصی در دهکده درگیر میشود و آن شخص به مافیا شکایت میبرد. پدر حاضر به زانو زدن در مقابل کدخدای محلی مافیا نمیشود و او را در حضور مردم به قتل میرساند.
یک هفته بعد نیز جسد خودش را پیدا میکنند، تفنگچیان مافیا به دنبال ویتوی جوان به پرسوجو میافتند؛ چرا که احتمال میدهند ویتو بعدها به خوانخواهی پدر برخیزد. اقوام ویتوی دوازده ساله نیز او را مخفیانه به آمریکا میفرستند.
حرف بی حرف! چشماتو ببند و تا ده بشمار!
آرتمیس از بعضی جهات هنوز مثل قبل تیز و نابغه است، اما انگار سایهای روی ذهنش افتاده. قبلا چیزهایی را می دید که بقیه نمی دیدند، اما حالا چیزهایی را می بیند که اصلا وجود خارجی ندارد! درگیری با جن و جادو به شدت ذهنش را به هم ریخته و حالا که روبات های ویرانگر به شهر زیرآبی آتلانتیس و جن و پری هایش حمله کردهاند، آرتمیس فاول شرور، خوب و دلرحم شده و نمی تواند با آن ها بجنگد!
دکتر جودی دمدمی تا یک حیوان خانگی مریض ببیند فوری متوجه میشود. آروارهها، گیاه گوشتخوار جودی بدجور مریض شده. حالا جودی باید دست به کار شود و فوری درمانش کند.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
نسیم خنکی را احساس می کردم که به صورتم می خورد و بویی شبیه بوی چمن توی دماغم پیچیده بود. دخترم داشت از یک جایی خیلی دور صدایم می کرد. صدای قدم هایش را می شنیدم که داشت به من نزدیک می شد. چند لحظه بعد احساس کردم جایی چند قدمی ام ایستاده. دوباره مرا صدا کرد. آن وقت صدای قدم هایش را شنیدم که دور شدند. هنوز داشت صدایم می زد. بعد احساس کردم یک جایی ایستاده و دارد گریه می کند. خواستم سرم را بلند کنم و صدایش کنم. بگویم اینجا هستم. بگویم بیاید پیشم، اما نمی توانستم. حال آدمی را داشتم که فلج شده باشد. با تمام توانم سعی کردم دست ها و پاهایم را تکان بدهم، اما نمی توانستم. صدای دخترم داشت دور می شد. حتی دیگر صدای قدم هایش را نمی شنیدم. تا اینکه یک دفعه دست کوچکش را حس کردم که روی شانه ام قرار گرفت. گفت: «پاشو، بابا! دیگه وقتشه. پا شو!»
سرما و تاریکی از راه میرسند. محافظ و شاگردش، حالا باید در مقابل بوگارتها، جادوگران و اشباحی که در منطقه پرسه میزنند، حواسشان را بیشتر جمع کنند. وقتی میهمان ناخوانده سر میرسد، محافظ تصمیم میگیرد به خانهی زمستانیاشب برود؛ مکانی سرد و دلگیر و پر از رمز و راز. اما میهمان ناخوانده کیست؟ و آیا توماس برای رویارویی با ماجراهای بعدی آماده است؟
مگر دختری کوهنشین میتواند شاهزاده خانم شود؟
وقتی به میری خبر میرسد که شاهزاده قصد دارد همسرش را از میان دختران روستای آنها انتخاب کند، ناگهان زندگی سادهی او به هم میریزد.
میری از یک سو درگیر رقابتی شدید با دخترها میشود و از سوی دیگر باید با معلمی سختگیر کنار بیاید.
اما اکنون که آکادمی تصرف شده، میری باید به دنبال راهی برای نجات همکلاسیها و روستای عزیزش باشد.
کلاس اول دبستان فرصتی طلایی برای کتابخوان شدن کودکان ماست و کتاب درسی برای پرورش مهارت روانخوانی و کتابخوانی کودکان کافی نیست. اگر میخواهید دانشآموز کلاس اولیتان در همان ماههای اول آموزش، حروف الفبا را بهخوبی یاد بگیرد. از معجزه داستانخوانی غافل نشوید. هرکدام از کتابهای کلاس اولی، کتاب اولی براساس حروفی نوشتهشدهاند که کلاس اولیها درس به درس با آنها پیش میروند. با این شیوه کودک میتواند هرزمان با آموزش حروف مدرسه، کتاب داستان مربوط به همان حروف را بهتنهایی بخواند و از همان ماههای اول لذت باسواد شدن را بچشد. سپس با انجام فعالیتهای پایانی هر کتاب و خواندن جملههایی طولانیتر، دایره واژگان را گسترش دهد.
گودرز میخواهد مرا از رفتن باز دارد. شبرنگ سم به زمین میکشد. گیو دنبالم میآید: «بگذار همراهت باشم…»
دیگر نمیشنوم. سوار بر شبرنگ دیوار باد و خاک را میشکافم و میتازم. پاره آتشی چون تیر چهرهام را نشانه گرفته است. سپر بر سر میگیرم و میغرّم: «برو،تندتر برو! تو با سیاوش از آتش گذشتی، از دروازههای دژ اهریمن هم میگذری.»
توماس وارد بیش از دو سال با موجودات دنیای تاریکی مبارزه کرده است. او شاگرد محافظ بوده و با خطراتی عجیب برخورد کرده و زنده مانده است. اینبار چشم خونی منطقه را تهدید میکند و هر چیزی را که سر راهش قرار بگیرد، از بین میبرد. توماس باید پیش استاد پرتوقع و سختگیز دیگری مهارتهای رزمی را فراگیرد. اما آیا او میتواند از پس خشمخونی برآید؟