یک نفر دارد توی روز روشن از سه مزرعهدار بدجنس دزدی میکند. آنها میدانند دزد کیست: آقای روباه شگفتانگیز! برای همین سه مزرعهدار یعنی بوگیس چاقالو، بانس خپلو و بین لاغرو با هم دست به یکی میکنند و آقای روباه و خانوادهاش را توی لانه گیر میاندازند. ولی آنها انگار حواسشان نیست که آقای روباه به این آسانی دُم به تله نمیدهد.
رولد دال (تشپ کال)
تا به حال دلتان خواسته که به چیز دیگری تبدیل شوید؟ شرط میبندم که آنچیز لاکپشت نبوده! این داستان دربارهی مردی خجالتی است که عاشق زنی مهربان شده است.
کمکم سر و کلهی لاکپشت هم در داستان پیدا میشود. آیا لاکپشتها میتوانند، مرد را به زن برسانند؟ چهطوری؟
از همین نویسنده
آیا تا به حال از دست کسی کفری شدهای؟
حتماً شدهای، اما دیگر فکر نمیکنم او را به شکل دیگری درآورده باشی! وقتی دختر خانم داستان ما از دست کسی بدجوری عصبانی میشود، انگشت جادوییاش را به طرف او میگیرد و نتایج عجیب و ناجوری به بار میآورد: معلمش سبیل و دُم در میآورد و… باورت نمیشود…. چنان بلایی سر خانوادهی گِرِگ میآورد که آنها دیگر هرگز نمیتوانند مثل گذشته به یک اردک نگاه کنند
تمساح غولپیکر شکموترین جانور در سرتاسر جنگل است که عاشق خوردن بچههاست!
او از آن خالیبندهای نابکار است که خیال میکند با نقشههای پنهانی و کلکهای زیرکانهاش، راستراستی هوش سرشاری دارد.
اما او به اندازهی دیگر حیوانات جنگل، باهوش نیست. آنها تصمیم دارند کلکهای او را نقش بر آب کنند و به او درسی بدهند که هیچوقت از یادش نرود.
یک روز کرگدنی از باغوحش فرار میکند و توی خیابان، پدر و مادر جیمز را درسته قورت میدهد. جیمز بیچاره هم مجبور میشود از آن به بعد با عمههای بدجنس و بددهنش زندگی کند. اما روزی پیرمرد مرموزی پاکتی پر از زبانهای تمساح به جیمز میدهد تا بخورد که یکدفعه پاکت از دست جیمز میافتد و زبانها پای درخت هلو، توی خاک فرو میروند. بعد اتفاقهای عجیبی میافتند که زندگی جیمز را از اینرو به آنرو میکنند.
این مادربزرگ، بدجنسترین و ترسناکترین مادربزرگ دنیاست
او هر روز، کنار پنجره روی صندلی مینشیند و مدام غر میزند و دنبال بهانهای میگردد تا جورج را اذیت کند. آیا جورج با این وضع میتواند راحت زندگی کند؟ البته که نه! پس باید راهی پیدا کند تا به این وضع خاتمه دهد. او دارویی شگفتانگیز و جادویی میسازد تا شاید اخلاق مادربزرگ پیرش را بهتر کند. اما دارو چیز دیگری از آب در میآید که حتی برای جورج هم باورکردنی نیست!
رولد دال داستانهای دوران نوجوانیاش را برای ما تعریف میکند: راز موتورسیکلتش، حیلههای جسورانهاش، اولین سفر تکنفرهاش به فرانسه و اینکه حین سفر پولش تمام میشود.
هنگامی که رولد دال ما را همراه خود به فراز و فرود فصلهای سال میبرد، مناظر، رایحهها و آواهای یک سال به روشنی در مقابل چشمانمان جان میگیرند.
اولین غولی که چشمش بهت بیفته، با دو تا انگشت میگیردت و میخوردت!
غول بزرگ مهربان از آن غولهایی نیست که استخوان آدمها را قرچ و قورچ میجوند. او غولی مهربان و بیآزار است و سوفی از این بابت شانس آورده، چون اگر به جای او، غولهایی مثل خون تو شیشهکن، گوشت قلنبهخور و یا… دزدیده بودندش تا حالا یک لقمهی چپ شده بود!
اما سوفی دلش مثل سیر و سرکه میجوشد. نگرانیاش این است که غولهایی میخواهند بروند انگلستان و همهی بچههای کوچولو موچولوی خوشگل را بیندازند بالا و قرچ و قورچ.
داستانهای رولد دال،لحنی صمیمی، شخصیتهایی دوستداشتنی و پایانهایی نامعلوم دارند.
سه حیوان یک شرکت تاسیس کردهاند!
اگر گفتید یک شرکت شیشه پاککنی به چه چیزی نیاز دارد؟ یک سطل. یک نردبان و یک شیشه پاککن؟ نظرتان دربارهی یک پلیکان. یک زرافه و یک میمون چیست؟ هر چند که خیلی معمولی به نظر نمیآیند، اما اینها با هم اعضای یک شرکت شیشه پاککنیاند. فقط باید بیلی را هم که به آنها دوست میشود و سر از ماجراهای هیجانانگیزی درمیاورد. به این سه حیوان عجیب اضافه کنید.
این پنج بچهی خوششانس
بالاخره کارخانهی مشهور شکلاتسازی ویلی وانکا باز میشود!
اما فقط پنج بچهی خوششانس اجازه دارند وارد این کارخانهی عجیب و غریب شوند: پسر گندهای که تنها سرگرمیاش خوردن است؛ دختر لوسی که پدر و مادرش را روی انگشت میچرخاند؛ دختری که از صبح تا شب آدامس میجود؛ پسری که مثل تبهکارها هفتتیر اسباببازی میبندد و… چارلی، قهرمان داستان ما؛ پسری مهربان، شجاع و راستگو که میخواهد خود را برای هیجانانگیزترین ماجرای زندگیاش آماده کند!
سایر کتاب های همین ناشر
روایت داستان عاشقانه های کلاسیک (مانون لسکو) در قالب نمایش و اُپرا بارها روی صحنه رفته که از مهمترین آنها میتوان به اثر جاکوموپوچینی، آهنگساز شهیر ایتالیایی، اشاره کرد.
دایان دیگه بزرگه 3 (بازی کنیم باهم تو مهد کودک) هم کوچولوها را شاد و سرگرم میکنند و هم همراه خوبیاند برای مادرها و پدرهایی که میخواهند برای رشد مهارتهای شناختی و هیجانی و حل مشکلات رفتاری کوچولوهایشان از داستانها کمک بگیرند.
در كتاب میمینی گل میکشه یا نینی میمینی ياد میگیرد كه رويی دیوار نقاشيی نكشد.
گریملکین، جادوگر قاتل، هرگز شکست نخورده است. اما آیا این بار هم از شر موجودی که برای نابودیاش خلق شده، جان سالم به در میبرد؟ تام و محافظ هم فریب میخورند و با هم پا در منطقهی خطر میگذارند؛ منطقهی موجودات خونخوار.
آیا تام میتواند برای نجات منطقه، کسی را که با او دل بسته قربانی کند؟
ریانوردی پیر در مسافرخانهای میمیرد و جیم در صندوقچهی او نقشهی گنجی را میبابد. او و دوستانش به جزیرهای دور سفر میکنند، اما دزدان دریایی خطرناکی نیز به دنبال این گنج هستند.
گودرز میخواهد مرا از رفتن باز دارد. شبرنگ سم به زمین میکشد. گیو دنبالم میآید: «بگذار همراهت باشم…»
دیگر نمیشنوم. سوار بر شبرنگ دیوار باد و خاک را میشکافم و میتازم. پاره آتشی چون تیر چهرهام را نشانه گرفته است. سپر بر سر میگیرم و میغرّم: «برو،تندتر برو! تو با سیاوش از آتش گذشتی، از دروازههای دژ اهریمن هم میگذری.»
پانزده سال است که اهالی آرالوئن در صلح و صفا روزگار میگذرانند، چرا که مورگاراث اهریمنی نتوانسته پایش را از کوهستان باران و ظلمت بیرون بگذارد. اما او بار دیگر دسیسه کرده است.
گیلان، ویل و دوستش هوراس که جنگجویی جوان است، در ماموریت ویژهای به سرزمین همسایه میروند، ولی اهالی یا فرار کرده و یا اسیر شدهاند. مورگاراث چه نقشهای دارد؟ آیا ویل و هوراس میتوانند سرزمینشان را نجات دهند؟
قرار است آلبرت برای اولین بار به مدرسه برود.
او لحظهشماری میکند که زودتر شنبه شود و به مدرسه برود. اما خیلی زود متوجه میشود که مدرسه خیلی با خانه فرق دارد. آلبرت هر روز هفته با یک برنامهی تازه و جالب روبهرو میشود.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است. نوسوادان کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواهند توانست نوشتههای سادة غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران بخوانند. در همه جای دنیا، ترویج خواندن، ایجاد عادت به مطالعه و مهارت در آن از ضروریات تعلیم و تربیت در دورة آموزش ابتدایی است. کودک، تنها با کسب مهارت کافی در خواندن است که از مطالعه لذت خواهد برد.
آثار کلاسیک ادبی، میراث ماندگار و بی مرز فرهنگ و هنر بشری به شمار می آیند که تقریبا به همه ی زبان های دنیا ترجمه شده. نشر افق بعضی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک را طبق الگویی جهانی و مرسوم، با حذف توصیفات کسالت آور برای مخاطب امروز و مطابق با ذوق و سلیقه ی او کوتاه کرده است.
سطح 2 از مجموعه کتاب کلاس اولی، کتاب اولی: برای کودکان نوسوادی که درسهای 6 تا 10 کتاب فارسی اول دبستان را تمام کردهاند و میخواهند مهارت بیشتری در خواندن جملههای تازه پیدا کنند.
استینک 9 (و یک شب خوابیدن کنار کوسه ها)
ترسناک، ترسناک تر، ترسناک ترین!
بابا و مامان استینک برنده ی یک شب خوابیدن در آکواریوم شده اند و حالا معلوم نیست این شب معرکه ترین خاطره ی استینک می شود یا عذاب آورترین شکنجه اش.
گدازادهای به نام تام کانتی و شاهزادهای به نام ادوارد در یک روز به دنیا میآیند؛ اما تام کودکی عادی نیست و شب و روز خواب پادشاهان را میبیند. روزی ادوارد، او را به قصر میبرد و وقتی با هم آشنامی شوند لباسهایشان را عوض میکنند. بعد شگفتزده میشوند، چون قیافههایشان کاملاً شبیه به هم است. شاهزاده به خانهی فقیرانهی تام میرود و تام در قصر میماند. آیا پدر تام، میتواند ادوارد را به گدایی و دزدی وادار کند؟ آیا اینک که پادشاه مرده است، کسی باور خواهد کرد ادوارد پادشاه واقعی است؟
این مادربزرگ، بدجنسترین و ترسناکترین مادربزرگ دنیاست
او هر روز، کنار پنجره روی صندلی مینشیند و مدام غر میزند و دنبال بهانهای میگردد تا جورج را اذیت کند. آیا جورج با این وضع میتواند راحت زندگی کند؟ البته که نه! پس باید راهی پیدا کند تا به این وضع خاتمه دهد. او دارویی شگفتانگیز و جادویی میسازد تا شاید اخلاق مادربزرگ پیرش را بهتر کند. اما دارو چیز دیگری از آب در میآید که حتی برای جورج هم باورکردنی نیست!
هدف از انتشار مجموعه كتابهای خودم میخوانم ترویج كتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در كودكان است.
نوسوادانِ كلاس اول، به تدریج كه خواندن را میآموزند و با شكل حروف و صداها و كلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون كمك گرفتن از دیگران میخوانند.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
مجموعه کتاب های (رنگ رنگ رنگم کن) تلفیقی از آموزش و هنر و سرگرمی است. برای رسیدن به هدف های آموزشی، چیستان های طراحی شده اند که موضوع آنها شامل مهمترین چیزهایی است که کودک با آنها سر و کار دارد.
کتاب دنیای پپا بخوان و بچسبان (لباس های رنگ و وارنگ) یکی از کتابهای مجموعه «دنیای پپا» ست. پپا خوک کوچکی است که دوست دارد لباسهای رنگ و وارنگ بپوشد
نسیم خنکی را احساس می کردم که به صورتم می خورد و بویی شبیه بوی چمن توی دماغم پیچیده بود. دخترم داشت از یک جایی خیلی دور صدایم می کرد. صدای قدم هایش را می شنیدم که داشت به من نزدیک می شد. چند لحظه بعد احساس کردم جایی چند قدمی ام ایستاده. دوباره مرا صدا کرد. آن وقت صدای قدم هایش را شنیدم که دور شدند. هنوز داشت صدایم می زد. بعد احساس کردم یک جایی ایستاده و دارد گریه می کند. خواستم سرم را بلند کنم و صدایش کنم. بگویم اینجا هستم. بگویم بیاید پیشم، اما نمی توانستم. حال آدمی را داشتم که فلج شده باشد. با تمام توانم سعی کردم دست ها و پاهایم را تکان بدهم، اما نمی توانستم. صدای دخترم داشت دور می شد. حتی دیگر صدای قدم هایش را نمی شنیدم. تا اینکه یک دفعه دست کوچکش را حس کردم که روی شانه ام قرار گرفت. گفت: «پاشو، بابا! دیگه وقتشه. پا شو!»
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
ژول ورن (1828-1905) نویسنده، شاعر و نمایشنامهنویس فرانسوی شهرتش را مدیون نگارش کتابهای ماجرایی است. این نویسنده را پدر ادبیات علمی-تحیلی مینامند. او جزو سه نویسندهای است که تاکنون آثارشان به بیشترین زبانهای دنیا ترجمه شده است. سفر به مرکز زمین یکی از سه کتاب ژول ورن است که به او شهرتی عالمگیر بخشید. پسری نوجوان به نام اکسل همراه با عموی پروفسورش و هانس که راهنمای آنهاست از دهانهی آتشفشانی در ایسلند پایین میروند و سفر پر ماجرا و اسرارآمیزشان به مرکز زمین آغاز میشود، سفری که شاید هرگز از آن زنده برنگردند.
در کتاب میمینی چه دوست نازنینی میمینی یاد میگیرد که اگر چیزی را پیدا کرد آن را به صاحبش برگرداند.
برگرد! خیلی خطرناکتر از اونه که فکرش رو میکردیم!
آرتمیس فاول، بالاخره یک رقیب پیدا میکند، دختری نوجوان از وجود جن و پریها باخبر میشود و تصمیم میگیرد یک «دیو» را به دام بیندازد. اما مبارزه به این دو رقیب محدود نمیشود.
در تالارها و سردابههای زیرزمین، موجودی کمین کرده که محافظ هرگز نتوانسته آن را نابود کند، موجودی به نام بین، اما بین تنها دشمن مردم منطقه نیست. کوییزیتر هم از راه میرسد و با هر کس و هرچیز که جلوی قدرت تاریکی و کارهای شیطانیاش را بگیرد، مبارزه میکند. توماس وارد و محافظ باید برای جنگ پیشرویشان آماده شوند.