لوکا هيولاي دريايي دوست داشتني و با نمکي بود. يک روز لوکا و دوستش به خشکي رفتند و يکدفعه به انسان تبديل شدند. او آرزو داشت توي مسابقه شرکت کند و با جايزهاش موتور وِسپا بخرد. وسط مسابقه باران باريد و لوکا به هيولا تبديل شد!
کارتون های خواندنی (روح)
جو گاردنر معلم موسیقی بود و آرزو داشت نوازندهی حرفهای شود. فقط یک قدم مانده بود تا جو
به رویایش برسد که یک دفعه افتاد توی چاه فاضلاب. بعد خودش را شبیه روح دید که میرفت به سمت یک نور بزرگ. جو آنجا با روحهای دیگری آشنا شد.
جو گاردنر معلم موسیقی بود و آرزو داشت نوازندهی حرفهای شود. فقط یک قدم مانده بود تا جو
به رویایش برسد که یک دفعه افتاد توی چاه فاضلاب. بعد خودش را شبیه روح دید که میرفت به سمت یک نور بزرگ. جو آنجا با روحهای دیگری آشنا شد.
جو مسیر زندگیاش را پیدا میکند؟
از همین نویسنده
سایر کتاب های همین ناشر
احساسات شما تاکنون نسبتا ساده بوده اند.اما این روزها ممکن است این طور به نظر برسد که سوار یک ترن هوایی احساسی هستید.همه این ها برای مراقبت و نگهداری از شماست.
کتابی برای دختران جوان نگاهی عمیق بر نحوه برخورد با احساسات شما دارد.اگر خوشحال،ناراحت،عصبانی،دیوانه،عصبی،هیجان زده،ترسیده یا خونسرد هستید،نکته ها،روش ها و پندهای آسانی دریافت خواهید کرد که واقعا بتوانید به کار ببندید.
«هلن کلر» وقتی خیلی کوچک بود، یک بیماریِ نادر گرفت و این بیماری او را نابینا و ناشنوا کرد. او ناگهان متوجه شده بود که دیگر نه میتواند ببیند و نه چیزی را بشنود و برای همین ارتباط برقرار کردن با دنیای بیرون و اطرافیان برایش تقریباً ناممکن شده بود.
وقتی هلن شش ساله بود، با فردی آشنا شد که زندگیاش را برای همیشه عوض کرد؛ معلمش، «آن سالیوان». با کمکهای خانم سالیوان، هلن یاد گرفت که چطور با زبان اشاره صحبت کند و خط بریل را بخواند. او که حالا میتوانست خودش را به دیگران ثابت کند، در بزرگسالی به یک فعال اجتماعی تبدیل شد و مردم را به جنگ با ناتوانیها و دیگر مشکلات تشویق میکرد.
کتابهای رنگآمیزی برای اولین بار در سال 2013 و در کتابفروشی بزرگ شهر سائوپائولوی برزیل توجه من را به خود جلب کردند. در کتابخانهی اصلی شهر یک قفسهی بزرگ به این کتابها اختصاص داده شده بود. در سال 2014 یک میلیون نسخه از این کتابها تنها در آمریکا به فروش رسید و جالب آنکه در سال 2016 این تعداد به دوازده میلیون نسخه افزایش پیدا کرد و این رشد ادامه دارد! این میدانید این کتابها چه تاثیری در مغز شما میگذارند و پاسخگوی چه نیازی هستند؟ در هیچکدام از کتابهای رنگآمیزی که من تاکنون مرور کردهام. به بررسی دقیق این اثرات پرداخته نشده است. همین موضوع من را به فکر انداخت تا با جمعی از همکاران و دوستان مطالعهای در این زمینه داشته باشیم. حاصل این مطالعه، مجموعهی اخیر «مغز من و رنگآمیزی» است. راز فروش فوقالعادهی این کتابها، تاثیرگذاری منحصر به فرد آنها روی مغز و نیاز بشر امروز به این تاثیر خارقالعاده است. شواهد علمی پیشنهاد میکنند که استفادهی مناسب از رنگآمیزی، چنین مهارتی را برای فعال کردن DMN به دست میآوریم. علاوه بر ماهش استرس و فشار، به مزایای دیگری هم دست مییابیم. برای دانستن این مزای، به مقدمهی کتاب سری بزنید
شاهزاده کوچولوی خندانی در دل ستارهها پنهان است.
زیبایی ستارهها برای همین است.
هرآنچه پنهان است، زیباست!
حالا وقتی به آسمان نگاه میکنم،
انگار همهی ستارهها فقط برای من میخندند.
به کودکان بیاموزید که باور کنند:
من خاص هستم!
من قدرتمند هستم
من دوستداشتنی هستم
من زیبا هستم
من مهربان هستم
من تندرست هستم
و خیلی کلمههای خوب دیگر!
شعرهای این کتاب سرشار از کلمههای انگیزهبخش است. این کتاب به کودکان این قدرت شگفتانگیز را میدهد که بهترین خودشان باشند. وقتی آنها به قدرت کلمهها پی میبرند، جوانههای دوستداشتن و اعتماد به نفس بر شاخسار درخت زندگیشان شکوفه میزند.
رایلی دخترکوچولویی بود با احساسات جورواجور.
او با این احساسات زندگی میکرد: شادی، ترس، خشم، نفرت و غم. خانوادهی رایلی به شهر دیگری اسبابکشی کرد. احساسات او گیج شدند و همه چیز به هم ریخت. رایلی خشمگین شد و از خانه زد بیرون.
هر کدام از کتابهای مجموعه هفت جلدی مغز من و رنگآمیزی، تجربهای منحصر به فرد را برای شما رقم خواهد زد. استفاده از این کتابها ترتیب خاصی ندارد. آنها را ورق بزنید وببینید با کدام یک ارتباط بیشتری برقرار میکنید و تصاویر آن را دوست دارید. حتی میتوانید از همین کتاب (جلد ششم از مجموعه رنگآمیزی) شروع کنید. رنگآمیزی این کتاب بر اساس آموزشهای داخل آن تجربهای کاملا متفاوت در زندگی شلوغ و پر استرس کنونی ماست. تجربهای که به چند ساعت وقت گذاشتن میارزد؛ با نقش و نگار کتاب همراه شوید و بگذارید جریان رنگها شما را با خود ببرند. و مغز خستهی شما لحظهای فرصت آرامش واقعی را پیدا کند. این فرصت را از خودتان و مغزتان دریغ نکنید.
بغلیناسور که هیچوقتِ هیچوقت از باباناسورش جدا نشده بود، یک روز زیر امواجِ طلایی خورشید با کلی ذوقوشوق راه افتاد،
آخه دلش میخواست ببیند در دنیای اطرافش چه خبر است!
راستش آن روز برای بغلیناسور یک روز خاص بود؛ او قرار بود چند تا دوست پیدا کند!
اما همهچیز آنطوری پیش نرفت که دلش میخواست.
بغلیناسور قُلپقُلپ غصه خورد!
یعنی حالا باید چه کار کند؟!
هریت تابمن برده سیاهپوستی بود که تمام زندگیاش را وقف مبارزه با بردهداری کرد. او اولین زن سیاهپوستی بود که عکسش روی پول آمریکا چاپ شد. هریت باور داشت انسان زمانی به موفقیت و شادی واقعی میرسد که بتواند به دیگران کمک کند.
«گاندی» که یک مرد جوان هندی بود، در روزگار خود میدید که چطور دولتمردان بریتانیا با مردمِ کشورش ناعادلانه رفتار میکنند. او که نمیتوانست نابرابریها را بپذیرد، یک راه خارقالعاده برای مبارزهکردن پیدا کرد: اعتراض در کمالِ آرامش و صلح! او از آفریقای جنوبی به هندوستان رفت؛ جایی که در آن یک انقلابِ بدون خشونت را رهبری و کشورش را از زیر بار قوانین بریتانیایی آزاد کرد.
گاندی اگرچه ظاهر آرام و خونسردی داشت، توانست به آرامی همهچیز را در هندوستان تغییر دهد و بعدها روی جنبشهای حقوق اجتماعی در سرتاسر دنیا تأثیر بگذارد. او ثابت کرد که حتی کوچکترین افراد هم میتوانند قدرتمندترین باشند!
تمرین های مجموعه ی (باشگاه تفکر وخلاقیت)،ذهن کودکان را برای یادگیری ،فعال نگه می داردتا مهارت های مغزی خود را پرورش دهند. این مجموعه بومی سازه شده، سعی دارد بستری مناسب برای تقویت کارکرد های پیچیده ی مغز دانش آموزان دوره ی دبستان ایجاد کند تا با موضوعات متنوع مواجه شوند و قوه ی تخیل ومنطق خود را به کار گیرند.
هیولاها یواشکی به دنیای آدمها میرفتند و بچهها را میترساندند و جیغهایشان را جمع میکردند تا شهرشان را سرپا نگه دارند. یک روز، یک دختر کوچولو به شهر هیولاها آمد و ماجراهای عجیبی اتفاق افتاد.
نمو یک دلقک ماهی بود و توی اقیانوس زندگی میکرد.
پدر نمو همیشه مراقب پسرش بود. یک روز، دلقک ماهی کوچولو شناکنان رفت تا نزدیکی سطح آب. یک غواص زودی او را گرفت و با خودش برد. پدر نمو، همه جا دنبالش گشت.
هامفری، نهنگ بزرگ قصهی ما،
وجببهوجبِ دریا را زیر و رو میکرد
و هر چیزی را که میدید جمع میکرد؛
راستش اصلاً هم برایش فرقی نمیکرد زیاد باشد یا کم...
فقط دلش میخواست بیشتر و بیشتر داشته باشد.
اما با همهی آن چیزهایی که داشت،
همیشه احساس میکرد
جایی یک چیز خالی است
ولی او هنوز عاشق مهدکودک است.
راستش اصلاً و ابداً نم یتواند از خانم معلمش، چویی، دل بکند.
خُب، برای خودش دارودست هی دزدان دریایی راه م یاندازد
تا بتواند بازهم در مهدکودک بماند.
تو هم مثل امیلی فکر م یکنی
که دزدان دریایی به مدرسه نم یروند؟!
نقشه گنج، دوربین تک چشمی و شمشیرها را بردارید
و البته بادبانها را هم بکشید تا در این سفر طوفانی
همراه امیلی باشید...
نویسنده در این کتاب با بهره گیری از علم روانشناسی به آموزش همزیستی با دیگران و معرفی شخصیت های گوناگون می پردازد و با زبانی ساده، کودکان را در حل مشکلات گروهی و روابط اجتماعی کمک می کند.
تمرینهای مجموعهی «باشگاه تفکر و خلاقیت»، ذهن کودکان را برای یادگیری، فعال نگه میدارد تا مهارتهای مغزی خود را پرورش دهند. این مجموعه بومیسازی شده، سعی دارد بستری مناسب برای تقویت کارکردهای پیچیدهی مغز دانشآموزان دورهی دبستان ایجاد کند تا با موضوعات متنوع مواجه شوند و قوهی تخیل و منطق خود را به کار گیرند.
تمام توانمندیهای مغزی برای پرورش تفکر خلاق و انتقادی متناسب با رشد سنی و آموزشی دانشآموزان در هر جلد تمرین میشود. همچنین همراهان این باشگاه به تدریج با انواع تمرینهای تقویت هر عملکرد مغزی آشنا میشوند.
رؤیاها همان آرزوهایی هستند که به امید زندگی زیباتر و شادتر ما را فراتر از روزمرگیها پیش میبرند.
در دنیای شگفتانگیز خیال همهچیز از ثطرههای باران گرفته تا شکوفههای معطر در دستان ماست.
در خیال راههایی به سمت نور پیدا میشود که حتی در صورت محال بودن در واقعیت، زمینهساز رهایی و نجات میشوند.
زندگی بدون رؤیا و خیال، جامعهای بدون امید و آرزو به همراه خواهد آورد که اعضای آن برای آیندهای بهتر تلاش میکنند و انگیزهای ندارند.
پس به رؤیاهایت بگو چقدر برایت عزیز هستند.
به رؤیاهایت بگو که میتوانی و میشود، چون رؤیا خود تویی.
«دفتر برنامهریزی مغز» همان دستیاری است که میتواند برای همهی ما، صرفنظر از شغل و حجم وظایف روزانهای که داریم، ابزاری کاربردی و مفید باشد و با پاسخ دادن به این سؤالات، برای داشتن زندگی فردی و اجتماعی سالم، هدفمند و منظم به ما کمک کند. دفتر برنامهریزی مغز متفاوت از یک تقویم یا دفترچه یادداشت معمولی است، چرا که در آن میآموزیم و تمرین میکنیم چگونه با تکیه بر عملکردهای مغزی خود، زندگی روزانهمان را مدیریت کنیم.
رنگآمیزی کتابهای نقاشی در دوران بچگی، برای بیشتر ما کاری خوشایند و دلپذیر بود؛ وقتی جایی مینشستیم و با حوصله یک رنگ خاص را انتخاب و تصویری بیرنگ را به اثری زیبا تبدیل میکردیم. شاید هنوز هم در دل شما این آرزو زنده باشد که بار دیگر به آن دوران بیدغدغه برگردید و بدون فکر کردن به فشار و نگرانیهای دنیای بزرگسالان، با خودتان خلوت کنید و مشغول انتخاب تصویر و رنگ دلخواهتان و سپس رنگآمیزی شوید. ممکن است با خودتان فکر کنید که این یک آرزوی کودکانه است و دیگر از سن این کارها گذشتهایم. یا بگویید در گذشته، ذهن کودکانهی من با اینکار آرام میشد، اما حالا دیگر چنین چیزی ممکن نیست. نکتهی اصلی اینجاست که پژوهشهای عملی نشان دادهاند رنگآمیزی، با فعال کردن بخشهایی از مغز انسان که هنگام استراحت و آرامش فعال میشوند، زمینهی رسیدن به آرامش، ردوننگری و خلاقیت بیشتر را برای بزرگسالانی که استرس و نگرانی زیادی دارند، فراهم میکند.
ما شبیه باغی شگفتانگیز است.
باغها کلی مسیر و جادهی جورواجور دارند که هر کدام به جایی متفاوت ختم میشود؛ زمینهای بزرگ و خالی برای بازی کردن یا شناختن موضوعات جدید. هر باغ بخشهایی دارد که میشود داخلش گیاه کاشت یا چیزهایی ماندگار خلق کرد.
باغها جای خیلی خوبی برای رشد کردن و یاد گرفتن هستند.
این مجموعه با رویکردی ملایم و مستقیم، به مسائل هیجانی پیشروی کودکان میپردازد و زمینهای فراهم میکند تا احساسات و مشکلات آنها، راحتتر در فضای خانواده و دوستان به بحث گذاشته شود.
شونا آینز، نویسندهی این کتابها و متخصص روانشناسی بالینی و جنایی، سالها است در زمینهی کمک به کودکانی که در شرایط دشوار قرار دارند، کار میکند