چطور ممکن است زندگی ما، با مصرف چیزهای کمتر، بهتر شود؟ تصور کنید که وسایل کمتر، درهمریختگی کمتر، اضطراب کمتر، بدهی کمتر و نارضایتی کمتری در زندگی داشته باشید. آیا این زندگی باب میل شما نیست؟ اگر بهدنبال چنین زندگیای هستید، با کتاب آدمها را دوست داشته باشید، از اشیا استفاده کنید، چون برعکسش اصلا جواب نمیدهد (Love People, Use Things) همراه شوید.
همه چیز همه چیز
همه چیز همه چیز
از پنجره رو برمی گردانم. از چه چیزی پشیمانم؟ از اینکه در اولین فرصتی که پیش آمد بیرون رفتم. از اینکه دنیا را دیدم و عاشقش شدم. از اینکه عاشق آلی شدم. حالا که می دانم همه ی آن چیزها را از دست داده ام، چطور می توانم بقیه ی عمرم را با این عذاب سر کنم؟
همه چیز همه چیز
از پنجره رو برمی گردانم. از چه چیزی پشیمانم؟ از اینکه در اولین فرصتی که پیش آمد بیرون رفتم. از اینکه دنیا را دیدم و عاشقش شدم. از اینکه عاشق آلی شدم. حالا که می دانم همه ی آن چیزها را از دست داده ام، چطور می توانم بقیه ی عمرم را با این عذاب سر کنم؟ چشم هایم را می بندم و سعی می کنم بخوابم. اما تصویر چهره ی قبلی مامان، آن همه عشق فداکارانه ای که در چشم هایش موج می زند، دست از سرم برنمی دارد. پس به این نتیجه می رسم که عشق چیز فوق العاده وحشتناکی است. دوست داشتن کسی به همان شدت که مامان من را دوست دارد باید شبیه جان کندن قلب آدم بیرون از سینه اش، بدون پوست، بدون استخوان و بدون هیچ محافظه ای باشد.