مردی به نام اوه، اولین رمان فردریک بکمن (نویسنده سوئدی)، شاهکاری است که طیف وسیعی از خوانندگان را در سراسر دنیا غافلگیر کرده و لذت مطالعه رمانی درجه یک و دوست داشتنی را برایشان به ارمغان آورده است.
همه چیز همه چیز
همه چیز همه چیز
از پنجره رو برمی گردانم. از چه چیزی پشیمانم؟ از اینکه در اولین فرصتی که پیش آمد بیرون رفتم. از اینکه دنیا را دیدم و عاشقش شدم. از اینکه عاشق آلی شدم. حالا که می دانم همه ی آن چیزها را از دست داده ام، چطور می توانم بقیه ی عمرم را با این عذاب سر کنم؟
همه چیز همه چیز
از پنجره رو برمی گردانم. از چه چیزی پشیمانم؟ از اینکه در اولین فرصتی که پیش آمد بیرون رفتم. از اینکه دنیا را دیدم و عاشقش شدم. از اینکه عاشق آلی شدم. حالا که می دانم همه ی آن چیزها را از دست داده ام، چطور می توانم بقیه ی عمرم را با این عذاب سر کنم؟ چشم هایم را می بندم و سعی می کنم بخوابم. اما تصویر چهره ی قبلی مامان، آن همه عشق فداکارانه ای که در چشم هایش موج می زند، دست از سرم برنمی دارد. پس به این نتیجه می رسم که عشق چیز فوق العاده وحشتناکی است. دوست داشتن کسی به همان شدت که مامان من را دوست دارد باید شبیه جان کندن قلب آدم بیرون از سینه اش، بدون پوست، بدون استخوان و بدون هیچ محافظه ای باشد.
سایر کتاب های همین ناشر
در بازی دروغ وارد دنیای دختران نوجوان می شویم و با آن ها در بازی های خطرناک، دوستی و رازهایشان شریک می شویم. بازی دروغ در سه قانون ساده خلاصه می شود:
قانون اول: دروغ بگو؛ قانون دوم: حرفت را دوتا نکن؛ و قانون سوم: گیر نیفت.
چطور ممکن است زندگی ما، با مصرف چیزهای کمتر، بهتر شود؟ تصور کنید که وسایل کمتر، درهمریختگی کمتر، اضطراب کمتر، بدهی کمتر و نارضایتی کمتری در زندگی داشته باشید. آیا این زندگی باب میل شما نیست؟ اگر بهدنبال چنین زندگیای هستید، با کتاب آدمها را دوست داشته باشید، از اشیا استفاده کنید، چون برعکسش اصلا جواب نمیدهد (Love People, Use Things) همراه شوید.
بخشی از مقدمه کتاب باشگاه پنج صبحی ها
رابین شارما در کتاب باشگاه ۵ صبحیها ، داستان حیرتانگیز و شگفتانگیز دو انسان معمولی است که به دنبال بهرهوری، رفاه و آرامش بیشتر در عصر حواسپرتی دیجیتالی و پیچیدگیهای فراوان هستند که با فردی بسیار موفق و جذاب روبرو میشوند. این فرد آنها را به یک سفر شگفتانگیز به سراسر جهان میبرد که به آنها کمک می.کند به طور چشمگیری کسبوکار خود را ارتقا بخشند، و همچنین اثربخشی آنها را همراه با احساس آزادی شخصی بهبود میدهد.
شفاگر جنون نوشته الیف شافاک داستان طنز و غم انگیز گروهی از دوستان جوان و تلاش بی پایانشان برای رسیدن به حس رضایت است.
عمر، عابد و پیو، سه هم خانه اند که از نقاط مختلف دنیا برای تحصیل به آمریکا آمده اند.
سنگ، کاغذ، قیچی
شخصیتهای این رمان در فضایی برفی و وهمآلود که یادآور فیلم هیجانانگیز درخشش، اثر استنلی کوبریک، است بهتدریج رازهای زندگی یکدیگر را کشف میکنند.
زنی در کابین 10
در این داستان جذاب و منسجم که یادآور رمانهای آگاتا کریستی است، لوبلک لاک، خبرنگار نویسندهی مجلهی سفر، ماموریتی کم نظیر نصیبش میشود: مسافرتی یک هفتهای با کشتی تفریحی لوکسی که تنها چند کابین دارد. آسمان صاف است، آب آرام و میهمانان خاص و خوشپوش کشتی سرمست از آغاز سفرشان با آن کشتی اختصاصی در دریای دلانگیز شمال، کابینهایش مجلل است و میهمانیهای شام پر از شر و شور.
مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است رمانی دیگر است به قلم فردریک بکمن، با ترجمه ای از نیلوفر خوش زبان و چاپ انتشارات نون. مادربزرگ بهترین دوست و یا بهعبارتی تنها دوست السا است، دختر هفتسالهای که با همسنوسالهایش تفاوت آشکاری دارد و همین دستمایهی آزار و اذیتهایی از سوی آنها میشود، او متفاوت است، درست مانند مادربزرگش! هرچقدر که مردم معتقدند السا بیشتر از سنش میفهمد به همان اندازه باور دارند مادربزرگ زن سرخوشی است؛ تنها به یک دلیل، آن دو آنگونه که انتظار میرود نیستند.
کتاب «آنا و مرد چلچله ای» رمانی نوشته گاوریل ساویت برای بزرگسالان است. داستان آنا، دختر جوانی است که در زمان جنگ جهانی دوم در کراکوف، لهستان زندگی میکند، که وقتی پدرش توسط نازیها برده میشود، یتیم میشود. آنا تنها و ترسیده توسط مردی مرموز که فقط به نام مرد چلچله ای شناخته می شود نجات می یابد و او را زیر بال خود می گیرد و هنر بقا را در دنیایی که جنگ از هم پاشیده است به او می آموزد.
«از زندگیت راضی هستی؟»
اینها آخرین کلماتیاند که جیسون دسن به خاطر دارد. قبل از اینکه فرد ناشناسی که ماسک به صورت دارد او را برباید، قبل از اینکه به هوش بیاید و متوجه شود دست و پایش به تخت چرخ داری بسته شده و تعدادی غریبه دور وبرش را گرفتهاند، و قبل از اینکه شخص ناشناسی به او لبخند بزند و بگوید: «خوش اومد، رفیق قدیمی»
«جزیرۀ درختان گمشده» داستانی است تکاندهنده و شاعرانه دربارۀ عشق، جدایی، تعالی، تاریخ و طبیعت. برخی معتقدند این بهترین اثری است که «الیف شافاک» تا کنون نوشته است.
مانیفست قهرمان هر روزه:شارما داستان زندگی غنی خود را در کنار دستورالعملهایی خاص قرار داده و کمکمان میکند در عصر تغییرات سریع به آزادی روحی برسیم و زندگیمان برای همیشه عوض شود.
قاصد مرگ پیغامی برای دو پسر نوجوان دارد: آنها فقط یک روز دیگر زنده هستند. آدام سیلورا در کتاب هر دو در نهایت میمیرند از آخرین روز زندگی دو پسری میگوید که همدیگر را نمیشناسند اما سرنوشت مشترکی دارند. این کتاب از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز بوده و به انتخاب بسیاری از مجلات و وبسایتها، بهترین کتاب سال لقب گرفته است.
کتاب شام با آدری هپبورن نوشتهی ربکا سرل یک رمان شیرینِ عاشقانهست که به روایت داستان زنی به نام سابرینا میپردازد. به او این فرصت داده شده که پنج نفر، زنده یا مرده را به مهمانی شام تولد خود دعوت کند و در میان افراد منتخب سابرینا نام آدری هپبورن به چشم میخورد... پس با پرفروشترین اثر نیویورکتایمز همراه شوید و در یک مهمانی شام سوررئالیستی همراه با هنرپیشهی جذاب بریتانیایی سر یک میز بنشینید!
کتاب در یک جنگل تاریک تاریک، رمانی است اثر روث ور که در سال 2015 به انتشار رسیده است. در این رمان پرتعلیق، هیجان انگیز و پر از پیچ و خم های داستانی، چیزی که قرار بود آخرِ هفته ای آرامش بخش و پر از سرگرمی و لذت در ییلاقی انگلیسی باشد، به لحظاتی کابوس وار تبدیل می شود. گاهی اوقات، تنها چیزی که باید از آن بترسی... خودت هستی. زمانی که نویسنده ای گوشه گیر به نام لئونورا برای گذراندن آخر هفته به ییلاقی انگلیسی دعوت می شود، با تردید و اکراه این دعوت را می پذیرد. با سر رسیدن اولین شب، اسراری میان دوستان قدیمی و جدید افشا می شود، خاطره ای ناخوشایند ذهن لئونورا را به خود مشغول می سازد و حقیقتی ترسناک برملا می شود: لئونورا و دوستانش تنها مهمانان این جنگل مخوف نیستند.
روزی که زندگی کردن آموختم رمان جدید لوران گونل، نویسنده جوان و نامدار فرانسوی است. رمانی ماجراجویانه و در پی کشف رازهای انسان. اثری با شکوه پر از امید و محبت، یک نفس هوای تازه برای زندگی... عمده رمانهای گونل در حوزه مسایل روانشناسی و فلسفی است.
همونطور که تو هوای برفی باید مواظب باشی تا سر نخوری، کا هم پس از بازگشت به کارس باید با هر قدم مواظب باشه. اونجا دیگه جایی نیست که سالها پیش میشناخت. شهر رو به زوال رفته و آدمها همه فکر میکنن که این آدم جدید ممکنه منافعشون رو به خطر بندازه. هرکسی تلاش میکنه در راستای منافع خودش ازش سو استفاده کنه.
دو دوست جدانشدنی، مایا و آنا ، تابستان را در جزیره ای پنهان سپری می کنند، در تلاش برای پشت سر گذاشتن دنیا، اما هیچ چیز آن طور که آن ها می خواهند پیش نمی رود. رقابت میان بیورن استاد و شهر همسایه اش هدر رفته رفته تبدیل می شود به نبردی خشن بر سر پول و قدرت، نبردی که وقتی تیم های هاکی دو شهر رو به روی هم قرار می گیرند، به اوج خود می رسد، در گرما گرم این حوادث، راز زندگی یکی از جوانان هم برملا می شود و شهر را به این چالش می کشد که بالاخره می خواهد طرف چه کسی را بگیرد.
آخرین پرواز
گاهي اوقات انسان تنها ميخواهد از همهچيز فاصله بگيرد و در موارد نادري تنها راه نجات، فرار از مسائل و وضعيتهاي آزار دهنده است. جولي کلارک (Julie Clark) در کتاب آخرين پرواز (The Last Flight) شخصيتهاي داستاني خود را در چنين شرايطي قرار ميدهد تا عاقبت غيرمنتظرهي تصميمشان را به نمايش درآورد.
همه «دیزی جونز و گروه شش» را میشناسند، اما کسی دلیل جداییشان را، آن هم درست در اوج معروفیت نمیداند… دیزی دختری است که در دههی شصت در لسآنجلس رشد میکند، مخفیانه به کلابها میرود، و رؤیای خوانندگی را در سر میپروراند.
انجمن قتل پنجشنبه ها ریتم تند آثار آگاتا کریستی و شخصیت هایی سرزنده مثل شخصیت های آثار فردریک بکمن را دارد و دیالوگ های کوتاه و نهیشدار ، بافت روان شناختی ، عمیق هیجانی و صمیمیت و گرمای داستانش باعث می شود خواننده از پیگیری ماجراهای آن لذت ببرد.
فهرست مهمانان
«لوسی فولی» در سال 1986 در بریتانیا به دنیا آمده است. او دانش آموختهٔ رشتهٔ ادبیات انگلیسی است و سالها ویراستار داستانی بوده است. فولی از سال 2015 به عرصۀ داستاننویسی وارد شد و موفقیتهای بسیاری به دست آورد. اغلب آثار او به زبانهای گوناگون ترجمه شدهاند و در فهرست پرفروشترین آثار بازار کتاب دنیا قرار دارند.
آخرین چیزی که به من گفت
اوئن مایکلز پیش از اینکه ناپدید شود یادداشتی را به همسرش، هانا هال، که یک سال است با او ازدواج کرده میرساند: از او محافظت کن. هانا دقیقاً میداند منظور اوئن حفاظت از دختر شانزده سالهاش بیلی است. دیری نمیپاید که هانا درمییابد همسرش فردی که وانمود میکرده نبوده و به همراه بیلی به جستوجوی حقیقت و هویت واقعی اوئن و دلیل ناپدید شدنش میپردازد. این دو همانطور که تکههای گذشتۀ اوئن را کنار هم میچینند، متوجه میشوند در حال ساختن آینده هم هستند.