پراسپر تنها عضو عادی خاندان بااصالت، ثروتمند و موفق ردینگ است. اوضاع مثل همیشه است تا اینکه میفهمد اهریمنی درونش لانه کرده. داستان این است که پدرِ پدرِ پدرِ پدرِ پدرِ پدربزرگش قراردادی با یک اهریمن بسته بوده تا ثروت و خوشبختی نصیب خاندانش شود و در مقابل، کل اعضای خاندان تا ابد به اهریمن خدمت کنند. اما این قرارداد را همان موقع نقض کرده و حالا «الستور»، اهریمن چهارهزارسالهای که درون پراسپر گرفتار شده، میخواهد بیرون بیاید. مشکل اصلی اینجاست که الستور اصلاً اهل بخشش و فراموشی نیست و فقط چند روز دیگر مانده تا آزاد شود و انتقام بگیرد. چیزی هم که پراسپر اصلاً از آن خبر ندارد این است که هر شبی که میگذرد نیروی شیطانی الستور بیشتر و بیشتر میشود...!
لالانی دختر دریاهای دور
یک روز صبح مثل روح سر و کلهاش پیدا شد. نه، مثل روح نه. دختری معمولی بود، از جنس گوشت و خون. وقتی از راه رسید که خورشید تازه داشت آب را لمس میکرد. توی قایق کوچکی پارو میزد؛ یک پاهالوسک هم کنارش...
او لالانی بود، دختر دریاهای دور.
....
لالانی، دختری ماجراجو و کنجکاو است. محل زندگی او، جزیرهی زیبایی است که حالا دچار خشکسالی شده است. لالانی، تمام تلاشش را میکند تا از جزیره و همچنین مادرش مراقبت کند تا او نیز به سرنوشت پدرش دچار نشود. گیاهانی که قبلاً برای درمان بیماران استفاده میشده، نایاب شدهاند. لالانی میداند که پشت کوهها و دریای اطراف جزیره، رازی نهفته است. او میداند که خوشبختی در آنسوی این کوهها انتظارش را میکشد اما هرکه به سمت این کوهها رفته، دیگر بازنگشته است تا راوی آن خوشبختیای که مردم جزیره از آن حرف میزنند باشد. لالانی میداند برای نجات خانوادهاش باید رهسپار این سفر خطرناک شود...
59,000 تومان
مرجع:
9786004629409
یک روز صبح مثل روح سر و کلهاش پیدا شد. نه، مثل روح نه. دختری معمولی بود، از جنس گوشت و خون. وقتی از راه رسید که خورشید تازه داشت آب را لمس میکرد. توی قایق کوچکی پارو میزد؛ یک پاهالوسک هم کنارش...
او لالانی بود، دختر دریاهای دور.
....
لالانی، دختری ماجراجو و کنجکاو است. محل زندگی او، جزیرهی زیبایی است که حالا دچار خشکسالی شده است. لالانی، تمام تلاشش را میکند تا از جزیره و همچنین مادرش مراقبت کند تا او نیز به سرنوشت پدرش دچار نشود. گیاهانی که قبلاً برای درمان بیماران استفاده میشده، نایاب شدهاند. لالانی میداند که پشت کوهها و دریای اطراف جزیره، رازی نهفته است. او میداند که خوشبختی در آنسوی این کوهها انتظارش را میکشد اما هرکه به سمت این کوهها رفته، دیگر بازنگشته است تا راوی آن خوشبختیای که مردم جزیره از آن حرف میزنند باشد. لالانی میداند برای نجات خانوادهاش باید رهسپار این سفر خطرناک شود...