وقتی سپاه پارس به الموت، شهر شاهدخت تهمینه، حمله می کند و خنجر شگفتانگیز را به چنگ می آورد، تهمینه به ناچار همراه با شاهزاده دستان قدم در راهی می گذارد که او را تا وادی افسون شده با افعی های مرگبار پیش می برد.
شاهزاده ایرانی (مجموعه ی 2 جلدی قابدار)
شاهزاده ایرانی (مجموعه ی 2 جلدی قابدار)
وقتی سپاه پارس به الموت ، شهر شاهدخت تهمینه ، حمله می کند و خنجر شگفتانگیز را به چنگ می آورد ، تهمینه به ناچار همراه با شاهزاده دستان قدم در راهی می گذارد که او را تا وادی افسون شده با افعی های مرگبار پیش می برد.
شاهزاده ایرانی (مجموعه ی 2 جلدی قابدار)
وقتی سپاه پارس به الموت ، شهر شاهدخت تهمینه ، حمله می کند و خنجر شگفتانگیز را به چنگ می آورد ، تهمینه به ناچار همراه با شاهزاده دستان قدم در راهی می گذارد که او را تا وادی افسون شده با افعی های مرگبار پیش می برد.
اگر تو جای شاهدخت تهمینه باشی چه می کنی؟
آیا می توانی خنجر را بازپس بگیری یا اینکه قربانی نیش عقربها می شوی؟
این بار تویی که برای شاهدخت تهمینه و زندگیاش تصمیم می گیری. اینبار نوبت توست!
از همین نویسنده
سایر کتاب های همین ناشر
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
و بالاخره آرتمیس با بزرگترین دشمنش روبهرو میشود:
با خودش!
آرتمیس فاول دیگر از پریهای مسلح و ترولهای آدمخوار و گابلینهای آتشساز خسته شده و میخواهد همهی کارهای خلافش را کنار بگذارد. ولی درست همین حالا مادرش سخت بیمار شده و او باید داروی مادرش را از چنگ یک تبهکار بیرون بیاورد.
دكتر جكیل در وصیتنامهای اموالش را به شخصی به نام هاید میبخشد. وكیل اترسون، دوستش، تصادفی به رازی وحشتناك پی میبرد: هاید كه چهرهی نفرتانگیزی دارد، مرتكب جرمی شده و چكی بیمحل با امضای دكتر جكیل كشیده. وكیل اترسون مطمئن است كه هاید برای تصرف اموال دوستش، او را خواهد كشت…
اگر ناخنت را بجوی یا دست کثیفت را با شلوارت پاک کنی اسمش کار زشت است؟ خب اول باید ببینی برای این کارها دلیل محکمی داری یا نه. مثلاً دلیل جویدن نی شاید این باشد که می خواهی برای مسابقات جهانی نی جویدن آماده شوی.
در سرزمین کلانمل فرقهای اسرارآمیز آفتابی شده که مدعی است میتواند در ازای دریافت طلا، مردم را از شر چپاولگران در امان دارد. اما به گمان هالت، ویل و هوراس یک جای کار این فرقهی به ظاهر خیرخواه میلنگد. هالت میفهمد که توطئهای در کار است و به زودی کشتیهای ماهیگیری اهالی، توسط راهزنان به آتش کشیده خواهند شد.
و اینک رازی که این سه تن از آن آگاه شدهاند، نه کلانمل، که کل پادشاهی را تهدید میکند.
وایستا عقب آدمیزاد! مثل اینکه نمیدونی با کی طرفی!
آرتمیس فاولِ دوازده ساله، یک تبهکار نابغه است. اما حتی او هم پیشبینی نمی کند که با گروگان گرفتن یک جن، خودش را درگیر چه جنگی میکند؛ چون این جن، سروان هالیشورت از واحد نیروی ویژهی پلیس در سرزمین جنهاست. جنهای این رمان، از آنهایی نیستند که وقت خواب در افسانهها خواندهایم. اینها مسلح و خطرناکاند.
آرتمیس خیال میکند از تمام قوانین جنها اطلاع دارد و آنها مثل موم در مشت او گرفتارند. اما جنها ناگهان برخلاف قوانین خود عمل میکنند و درگیری بالا میگیرد…
وای مامان عزیز، میدانم که نمیتوانی این نامه را بخوانی دارم روی پروژهی نهنگها کار میکنم. میدانستی یک نهنگ رکورد شکسته و بیستودو ساعت بیوقفه آواز خوانده؟ اگر بدانم تو با همچین آوازی بیدار میشوی، من طولانیتر از ان را برایت میخوانم.
میخواهم وقتی به دیدنت میآیم سیدی چندتا از آوازهای قشنگ این نهنگها را برایت بیاورم.
دوستت دارم.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
جلد اول این مجموعه که از زبان دو آشپز دربار ضحاک به نامهای «ارمایل» و «کرمایل» بازگو میشود، داستان زندگی کاوه، فریدون و ضحاک است
سرما و تاریکی از راه میرسند. محافظ و شاگردش، حالا باید در مقابل بوگارتها، جادوگران و اشباحی که در منطقه پرسه میزنند، حواسشان را بیشتر جمع کنند. وقتی میهمان ناخوانده سر میرسد، محافظ تصمیم میگیرد به خانهی زمستانیاشب برود؛ مکانی سرد و دلگیر و پر از رمز و راز. اما میهمان ناخوانده کیست؟ و آیا توماس برای رویارویی با ماجراهای بعدی آماده است؟
شاگرد محافظ، تام وارد باید از منطقه در مقابل موجودات دنیای تاریک دفاع کند. اما مادرش از یونان برگشته تا از تام کمک بگیرد. یکی از جادوگران خطرناک و قدیمی یونان به نام اردین به دنبال نابودی مادر تام است. مادر تام هم ارتش بزرگ و نیرومندی تشکیل داده که دوستان تام، آلیس و گریملکین در ان حضور دارند. از طرفی اگر تام در این جنگ به آنها بپیوندد، محافظ دیگر او را به شاگردی نمیپذیرد. پس در این مبارزه چهچیز قربانی خواهد شد؟
فردای آخرهفتهها همیشه دلگیر و حالگیر است. هیچکس، بهجز خودشیرینهای الکیمدرسهدوست، خوشش نمیآید بعد از دو روز استراحت و تفریح، دوباره برگردد به مدرسه. جودی دمدمی هم از همین بچههایی است که دوشنبهها را دوست ندارد؛ خوشش نمیآید برگرد به همان مدرسه، به همان کلاس، به همان میز و صندلی، با همان آدمهای همیشگی.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
چشم می تونه ببینه کارش فقط همینه
در این کتاب کودکان در فضایی شاد و پر جنب و جوش با حواس پنجگانه آشنا میشوند. از توی آیینه داینا را میبینند، صدای طبل و شیپور را میشنوند، گلهای صورتی را بو میکنند، بر پشمهای نرم بره دست میکشند و هندوانه شیرین را میچشند!
پپا مطمئن است که باید مثل دوستش، پدرو کوچولو، عینک بزند. بابای پدرو عینکساز است و پپا و مامان پیش او میروند تا چشمهای پپا را آزمایش کند.
دوست داری همراه او به عینکسازی بروی و ببینی آنجا چه اتفاقی برای پپا میافتد؟
تو مزرعه کی بود؟ چی بود؟ تو به مزرعهای قشنگ میروی و با حیوانات زیادی آشنا میشوی. راستی ادای کدام یکی را بهتر در میآوری؟
آقا سگه یا میش پشمالو؟
شاید هم این یکی…
از همه ریزه، میزهتر
یه گربهی نازنازیه
به من میگه: «میو میو!»
به دنبال هم بازیه
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است. نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
در تالارها و سردابههای زیرزمین، موجودی کمین کرده که محافظ هرگز نتوانسته آن را نابود کند، موجودی به نام بین، اما بین تنها دشمن مردم منطقه نیست. کوییزیتر هم از راه میرسد و با هر کس و هرچیز که جلوی قدرت تاریکی و کارهای شیطانیاش را بگیرد، مبارزه میکند. توماس وارد و محافظ باید برای جنگ پیشرویشان آماده شوند.
ایمی دلش می خواهد مثل مادرش روزنامهنگار شود به همین دلیل با جودی تصمیم میگیرند در زونامه خر هیجانانگیز تهیه و چاپ کنند اما در شهرشان اتفاق مهمی نمیافد. آنها مطلبی درباره اژهای دریاچهی اسکاتلند میخوانند و تصمیم میگیرند در دریاچه شهرشان دنبال مار غولپیکر آبی بگردند…
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
یتیمخانه نود و هشت بچه دارد که دختر هفده ساله جروشا ابوت،از همه بزرگتر است. او از صبح تا شب سر پاست تا دستورات رئیس عصبانی پرورشگاه را اجرا کند. او با همهی تلخیها، قلمی شیرین دارد و خوب مینویسد. یکی از اعضای هیئت امنای پرورشگاه تصمیم میگیرد او را به دانشگاه بفرستد و تنها خواسته اش اینکه جروشا برایش نامه بنویسد.
باک سگ نیرومندی است که در خانهی اعیانی قاضی میلر از همهی سگها ارج بیشتری دارد. مردم گروه گروه به دنبال طلای زرد به قطب شمال هجوم میآورند و در این میان، مانوئل- باغبان خائن- باک را میفروشد و باک از روزهای شومی که انتظارش را میکشند، بیخبر است.
راکی میخواهد در مسابقه تردستی شرکت کند. جودی به او پیشنهاد میکند که دستیارش باشد اما جودی خرابکاری میکند. راکی یک اسکناس یک دلاری از جودی میگیرد تا آن را غیب کند،جودی با اکراه می پذیر. راکی اسکناس را غیب می کند و …زززز