آرچی کوچولو خیلی دوستداشتنی بود. همه همین را میگفتند. تا اینکه یک روز یک کلمهی جدید یاد گرفت و از آن به بعد دوست داشت همیشه و همه جا- موقع خواب، وقت حمام یا غذاخوردن- فقط همین یک کلمه را بگوید…
آرچی کوچولو 3 (بیشتر)
آرچی کوچولو یک کلمهی جدید یاد گرفته بود: بیشتر!
که یعنی: اسباببازی بیشتر، کیک بیشتر، بازی بیشتر و …
اما انگار این کلمه داشت برای همه، حتی خودش بدجوری دردسر درست میکرد.
از همین نویسنده
آرچی کوچولو میخواست از همه چیز سر دربیاورد.
-چرا چسب به همه چیز میچسبد؟
– چرا وقتی چیزی را زمین میاندازیم، خرد میشود؟
اما بعضی وقتها موقع پیدا کردن جواب یک کوچولو هم خرابکاری میکرد!
آرچی کوچولو از صبر کردن خوشش نمیآمد. خیلی کارها بود که دوست داشت انجام دهد و خیلی چیزها بود که دلش میخواست.
اما مشکل اینجا بود که او همهی چیزهای خوب را با هم میخواست، آن هم همین حالا!
سایر کتاب های همین ناشر
در این کتاب میمینی با نتیجهی آشغال ریختن روی زمین آشنا میشود.
برگشت سمت من. دختري هم كه نشسته بود كنارش، برگشت رو به من. از عقب افتادم روي زمين و با دست و پا خودم را كشيدم عقب. هيچ كدام صورت نداشتند. تمام سر و صورتشان پوشيده از موي بلند و سياه بود. يكهو همان موجودي كه نشسته بود سمت چپ و من فكر مي كردم ركساناست، روي زانوهايش بلند شد و دستش را به سمت من دراز كرد. خودم را كشيدم عقب. هر دو نفرشان داشتند روي زانوها به سمت من مي آمدند. مي خواستم از جايم بلند شوم و بدوم بيرون و برگردم توي حفره اي كه از آن بيرون آمده بودم اما نمي توانستم.
هدف از انتشار مجموعه کتابهای خودم میخوانم ترویج کتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در کودکان است.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
تام گیتس از آن پسر بچه های وروجکی است که استاد بهانه آوردن و از زیر کار در رفتن است.
با اینکه معلمش هم از دست او جانش به لبش رسیده ، از کارهایش خندهاش میگیرد.
تام در زندگی دو چیز را خیلی دوست دارد: بیسکویت و شکلات! دوستی به نام درک هم دارد که اگر ولش کنی ، می خواهد هر شب در خانهی او بماند و خوش بگذراند.
دوریان گری جوان و اشرافزاده پرترهاش را از دوست هنرمندش هدیه میگیرد و مجذوب زیبایی تصویر خود میشود. او لحظهای آرزو میکند جوان بماند. از آن پس تصویر تابلو پیر میشود و بار گناهان دوریان به دوش آن میافتد. دوریان روز به روز بیرحمتر و بیشرمتر میشود.
کلاس اول دبستان فرصتی طلایی برای کتاب خوان شدن کودکان ماست، در حالی که کتاب درسی برای پرورش مهارت روان خوانی و کتاب خوانی کودکان کافی نیست.
جودی دمدمی یک «انگشتر حالنما» جایزه میبرد. هر کس نگین انگشتر را فشار دهد، رنگ نگین عوض میشود و انگشتر حالش را نشان میدهد.
جودی میخواهد به کمک این انگشتر، آیندهی دیگران را پیشگویی کند. جالب اینکه بعضی از پیشگوییهایش درست از آب در میآید!
روایت داستان عاشقانه های کلاسیک (مانون لسکو) در قالب نمایش و اُپرا بارها روی صحنه رفته که از مهمترین آنها میتوان به اثر جاکوموپوچینی، آهنگساز شهیر ایتالیایی، اشاره کرد.
میخواهم برای دخترعمویم، ملکهی انگلستان، نامه بنویسم!
قرار است جودی برای درس مطالعات اجتماعی، درخت خانوادگی یا همان شجرهنامه درست کند.
او از روی مدارک قدیمی خانوادگیشان میفهمد که ممکن است با ملکهی انگلستان نسبت فامیلی داشته باشد!
جودی آرام و قرار ندارد تا هرچه زودتر این خبر دست اول را به دوستهایش بگوید. اما در کلاس، وقتی جسیکا از درخت خانوادگیاش میگوید، رازهای تازهای برملا میشود که جودی را حسابی غافلگیر میکند.
ژول ورن (1828-1905) نویسنده، شاعر و نمایشنامهنویس فرانسوی شهرتش را مدیون نگارش کتابهای ماجرایی است. این نویسنده را پدر ادبیات علمی-تحیلی مینامند. او جزو سه نویسندهای است که تاکنون آثارشان به بیشترین زبانهای دنیا ترجمه شده است. سفر به مرکز زمین یکی از سه کتاب ژول ورن است که به او شهرتی عالمگیر بخشید. پسری نوجوان به نام اکسل همراه با عموی پروفسورش و هانس که راهنمای آنهاست از دهانهی آتشفشانی در ایسلند پایین میروند و سفر پر ماجرا و اسرارآمیزشان به مرکز زمین آغاز میشود، سفری که شاید هرگز از آن زنده برنگردند.
نسیم خنکی را احساس می کردم که به صورتم می خورد و بویی شبیه بوی چمن توی دماغم پیچیده بود. دخترم داشت از یک جایی خیلی دور صدایم می کرد. صدای قدم هایش را می شنیدم که داشت به من نزدیک می شد. چند لحظه بعد احساس کردم جایی چند قدمی ام ایستاده. دوباره مرا صدا کرد. آن وقت صدای قدم هایش را شنیدم که دور شدند. هنوز داشت صدایم می زد. بعد احساس کردم یک جایی ایستاده و دارد گریه می کند. خواستم سرم را بلند کنم و صدایش کنم. بگویم اینجا هستم. بگویم بیاید پیشم، اما نمی توانستم. حال آدمی را داشتم که فلج شده باشد. با تمام توانم سعی کردم دست ها و پاهایم را تکان بدهم، اما نمی توانستم. صدای دخترم داشت دور می شد. حتی دیگر صدای قدم هایش را نمی شنیدم. تا اینکه یک دفعه دست کوچکش را حس کردم که روی شانه ام قرار گرفت. گفت: «پاشو، بابا! دیگه وقتشه. پا شو!»
میری که دانش آموخته ی آکادمی شاهزاده خانم هاست حالا بین ماندن در روستا یا رفتن به پایتخت دچار تردید شده، او از نامه کاتار که درباره خطرهایی صحبت کرده بود ترسیده است و نگران است که مبادا در این یک سال موانعی پیش بیاید که دیگر هرگز به روستا بازنگردد. میری باید دست به انتخاب های گوناگونی بزند و درباره عشق، دوستی، خانواده و آینده ای که پیش رو دارد بهترین تصمیم را بگیرد.
اگر ناخنت را بجوی یا دست کثیفت را با شلوارت پاک کنی اسمش کار زشت است؟ خب اول باید ببینی برای این کارها دلیل محکمی داری یا نه. مثلاً دلیل جویدن نی شاید این باشد که می خواهی برای مسابقات جهانی نی جویدن آماده شوی.
دكتر جكیل در وصیتنامهای اموالش را به شخصی به نام هاید میبخشد. وكیل اترسون، دوستش، تصادفی به رازی وحشتناك پی میبرد: هاید كه چهرهی نفرتانگیزی دارد، مرتكب جرمی شده و چكی بیمحل با امضای دكتر جكیل كشیده. وكیل اترسون مطمئن است كه هاید برای تصرف اموال دوستش، او را خواهد كشت…
در شهر داستانی، همه برای زندگی بهتر به هم کمک میکنند. در هر کتاب از کتابهای این مجموعه بچهها در دل قصه با یکی از شغلها آشنا میشوند.
آرچی کوچولو میخواست از همه چیز سر دربیاورد.
-چرا چسب به همه چیز میچسبد؟
– چرا وقتی چیزی را زمین میاندازیم، خرد میشود؟
اما بعضی وقتها موقع پیدا کردن جواب یک کوچولو هم خرابکاری میکرد!
دانیل اِسِت در آغاز جوانی به دلیل مشکلات اقتصادی پدر مجبور میشود برای تأمین معاش خود به سختی کار کند. او که سودای احیای خانهی پدری را در سر دارد، باید در محیط رنگارنگ شهر پاریس از دوراهی عشق و هوس یکی را انتخاب کند و به رنجهای خود پایان دهد.
توماس وارد بیش از دو سال با موجودات دنیای تاریکی مبارزه کرده است. او شاگرد محافظ بوده و با خطراتی عجیب برخورد کرده و زنده مانده است. اینبار چشم خونی منطقه را تهدید میکند و هر چیزی را که سر راهش قرار بگیرد، از بین میبرد. توماس باید پیش استاد پرتوقع و سختگیز دیگری مهارتهای رزمی را فراگیرد. اما آیا او میتواند از پس خشمخونی برآید؟
قرار است آلبرت برای اولین بار به مدرسه برود.
او لحظهشماری میکند که زودتر شنبه شود و به مدرسه برود. اما خیلی زود متوجه میشود که مدرسه خیلی با خانه فرق دارد. آلبرت هر روز هفته با یک برنامهی تازه و جالب روبهرو میشود.
اتحاد جادوگرها خطر جدیدی دنیای توماس وارد، شاگرد محافظ را دوباره به هم میزند. توماس یاد گرفته است که چطور با بوگارتها و اشباح مبارزه کند، اما سه قبیله از جادوگرها تصمیم گرفتهاند با کمک یکدیگر شیطانِ خطرناکی را آزاد کنند. توماس و محافظ دوباره به سفری پرماجرا میروند، اما آیا توماس وقتی با قدرتمندترین دشمنش برخورد کند، موفق خواهد شد؟
تام سال سوم کارآموزی را گذرانده و در این مدت با بوگارت ها، جادوگران، و جادوگر جادوگران مبارزه کرده است؛ فیند کمین کرده تا تام را ضعیف و ناتوان به چنگ آورد و موریگان تهدیدش کرده که هرگز پایش را به ایرلند نگذارد. اما تام و دوستانش مجبور می شوند به ایرلند فرار کنند. جایی که جادوگران تاریکی قدرت زیادی دارند. شرایطی به وجود آمده که به هیچکس نمی شود اعتماد کرد. آیا تام موفق می شود خودش را از شر دشمنانش رها کند؟
آلبرت خیلی خوشحال است که میخواهد به موزه یا به قول خودش “موشزه”برود اما وقتی توی موزه، دخترعموی دوستش گم میشود، آنها همهجا را دنبال او میگردند و با ماجراهای جدیدی روبهرو میشوند.
سیپتیموس در یکی از هفت جزیرهی سحرآمیز گیر میافتد و به اتفاق اژدهایش، آتش آبدار، جینا و بیتل دنبال راه فرار میگردد.
اما جزیره عجایبی دارد که یکی پس از دیگری آشکار میشوند: روح دختری به نام سیرا که توسط شبحی پلید به نام سایرن تسخیر شده و موجودی عجیب که برای سیپتیموس آواز میخواند. آیا سیپتیموس میتواند از دست این آواز که مدام صدایش میزند، خلاص شود؟
کتاب حاضر با تصاویری جذاب و دلنشین کودک را با احساسات و هیجانات خود و چگونگی رویارویی با آنها آشنا می کند. شخصیت اصلی این کتاب دختر بچه ای است که احساس ناراحتی دارد و به دنبال کشف چرایی این احساس با خود فکر می کند، شاید هیولایی وجود دارد که این احساس بد را کنترل می کند. او دفتر یادداشتی دارد که از بهترین روش های آزار و اذیت مردم پر شده است. دختر تمام تلاش خود را می کند تا این هیولا حالش گرفته شود و به این ترتیب احساس های بد را شکست دهد. کتاب پیش رو کمک می کند تا کودک با انجام کارهای متفاوت احساسات بد را از خود دور سازد.