دانیل اِسِت در آغاز جوانی به دلیل مشکلات اقتصادی پدر مجبور میشود برای تأمین معاش خود به سختی کار کند. او که سودای احیای خانهی پدری را در سر دارد، باید در محیط رنگارنگ شهر پاریس از دوراهی عشق و هوس یکی را انتخاب کند و به رنجهای خود پایان دهد.
اتل متل ترانه شعرهای کودکانه (حرف های چرخ خیاطی)
حرفهای چرخ خیاطی مجموعهی یازده شعر خیالانگیز کودکانه است. محمد کاظم مزینانی کوشیده است که در این کتاب، از دریچه چشم کنجکاو به واقعیتهای تلخ و شیرین دور و برش نگاه کند.
سایر کتاب های همین ناشر
داستانهای رولد دال،لحنی صمیمی، شخصیتهایی دوستداشتنی و پایانهایی نامعلوم دارند.
کتاب دنیای پپا بخوان و بچسبان (لباس های رنگ و وارنگ) یکی از کتابهای مجموعه «دنیای پپا» ست. پپا خوک کوچکی است که دوست دارد لباسهای رنگ و وارنگ بپوشد
این کتاب روایت میکند که چگونه پس از چند قرن و در دورهی صفوی حکومتی سراسری در ایران شکل میگیرد و در زمینهی هنر، معماری، ادبیات،فلسفه، فقه و صنعت آثاری بسیار خلق میشوند.
کتاب کمی تا قسمتی معمولی نوشتهی بابارا دی (Barbara Dee) است و داستان دختری دوازدهساله به نام نورا را به تصویر میکشد.
جنگ نورا لوی با سرطان به پایان رسیده است. حالا که او -بعد از روزهای طولانی درگیری با سرطان خون- در مبارزه با بیماری پیروز شده، قصد دارد دوباره به مدرسه بازگردد، کلاس هفتم را پرقدرت شروع کند و زندگی روزمرهاش را از سر بگیرد؛ با این وجود، اوضاع آنطور که نورا گمان میکند، پیش نمیرود. درست از همان اولین لحظه که نورا قدم در کلاس هفتم میگذارد، متوجه میشود که همهی همکلاسیهایش به او زل زدهاند.
هیچچیز به حالت قبل برنمیگردد. بعد از جنگی سخت، محافظ و شاگردش، تام وارد، به خانه برمیگردند؛ اما سربازهای دشمن، خانهی محافظ را ویران کرده و بوگارت و جادوگران اسیر شده را فراری داددهاند. تام، آلیس و محافظ هم باید به جزیرهی مونا بگریزند و با شیطانی بجنگند که در زیر زمین میخزد.
فقط یک نفر این راز را میداند…
وودرو، پسری که مادرش ناپدید شده، برای ادامهی زندگی، پیش پدربزرگ و مادربزرگش در ایالت ویرجینیا میرود. دختر خالهاش جیپسی هم که زیباترین دختر شهر است پدرش را از دست داده. دردهای مشترک و پنهان، صمیمیت میان دو نوجوان را بیشتر میکند؛ اما مشکلات و رازهای ناگفته هنوز باقیاند.
«در کتاب یک دقیقه بعد از نیمه شب»، ادوارد مون که بهتازگی به اعدام محکوم شده است، خانوادهای نابسامان دارد. پدرش مرده و مادرش زنی الکلی است که بیشتر اوقاتش را بیرون از خانه و با غریبهها میگذراند.
این کتاب گزارشی از دورههای تاریخی اواخر سلسلهی صفویان تا پیش از مشروطیت است. در دورهی قاجار و با ورود پدیدهها و دانشهای جدید به ایران، کشور در آستانهی چالشها و در عین حال تحولاتی مهم قرار میگیرد.
کمتر کودکی است که شعری از مصطفی رحماندوست از برَ نباشد یا کتابی از او در کتابخانهاش نداشته باشد.
رحماندوست اما این بار در تک تک شعرهای این مجموعه با خداوند بخشنده و مهربان حرف میزند و با زبانی صمیمی و دلنشین او را کودکانه نیایش میکند.
سطح 1 از مجموعه کتاب کلاس اولی، کتاب اولی: برای کودکان نوسوادی که درسهای 1 تا 5 کتاب فارسی اول دبستان را تمام کردهاند و میخواهند کلمهخوانی و جملهخوانی را تمرین کنند.
گودرز میخواهد مرا از رفتن باز دارد. شبرنگ سم به زمین میکشد. گیو دنبالم میآید: «بگذار همراهت باشم…»
دیگر نمیشنوم. سوار بر شبرنگ دیوار باد و خاک را میشکافم و میتازم. پاره آتشی چون تیر چهرهام را نشانه گرفته است. سپر بر سر میگیرم و میغرّم: «برو،تندتر برو! تو با سیاوش از آتش گذشتی، از دروازههای دژ اهریمن هم میگذری.»
از وقتی مامان و مکس نامزد شدهاند، فکرهای عجیب و غریبی به سر آمبر براون میزند. همه چیز دارد تغییر میکند.
قرار است پدر برگردد پیش آنها و از آمبر هم خواسته که با او زندگی کند. حالا هر بار که پدر و مامان تلفنی با هم حرف میزنند دعوایشان میشود و آمبر نمیداند چهکار کند؟
ویل و اونلین بعد از نبرد بزرگ با مورگاراث، به دست مزدوران اسکاندیایی گرفتار میشوند و مثل دو برده به سرزمین یخزده میروند.
هالت هم که عزمش را جزم کرده تا شاگردش را نجات دهد، تصمیم میگیرد هر طور شده، حتی با نافرمانی از دستور پادشاه، پی آن دو برود و به عهدش وفا کند. در این راه هوراس جنگجوی جوان و دوست ویل هم با هالت همرکاب میشود. اما ادامه راه به این سادگی نیست!
پنج دختر خانوادهی بنت که روحیاتی متفاوت دارند با مادری بزرگ میشوند که در زندگی هدفی جز شوهر دادن دخترهایش ندارد. ورود همسایهای جدید و ثروتمند به منطقه، خانوادهی بنت را به تکاپو میاندازد. آشنایی الیزابت، یکی از دخترها با اصیلزادهای خوشقیافه به نام دارسی و کشمکشهای میان این دو محور اصلی داستان است.
بابا و مامان به سفر میروند و جودی و استینک را به عمه اُپال میسپارند. حالا این به کنار، دو تا از رفیقهای جودی هم میخواهند تعطیلات را به جای دیگری بروند.
جودی از تابستان کسلکنندهای که در پیش دارد، شاکی است؛ اما اتفاقهایی میافتند که او به خواب هم نمیدید!
گروهی از حیوانات، در اقدامی آرمانگرایانه و انقلابی، آقای جونز را از مزرعهاش فراری میدهند تا برابری و رفاه را در آن برقرار سازند، اما ایجاد تغییر به این سادگیها نیست.
نوسوادانِ کلاس اول، به تدریج که خواندن را میآموزند و با شکل حروف و صداها و کلمهها آشنا میشوند؛ خواند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون کمک گرفتن از دیگران میخوانند.
تابستان سال 1953 برای پنی، دختر یازده ساله، پر از چیزهای غافلگیرکننده و ناخوشایند است. او در رویای تابستانی سرشار از بستنی خامهای گردویی، شنا و بیسبال به سر میبرد. اما اوضاع به این سادگی پیش نمیرود.
اول اینکه نمیتواند شنا کند چون مادرش میترسد او بیماری فلج اطفال بگیرد. مهمتر اینکه عموی مورد علاقهاش توی اتومبیل زندگی میکند. مادربزرگش هم تا حرف از پدر پنی یعنی یکی از پسرهایش میشود، گریه سرمیدهد.
دیگر اینکه خانوادهی پدری و مادری پنی با همدیگر حرف نمیزنند. از همه بدتر اینکه مادر پنی میخواهد با شیرفروش ازدواج کند. چه میشود کرد که گاهی از آسمان به جای باران مصیبت میبارد.
هدف از انتشار مجموعه كتابهای خودم میخوانم ترویج كتابخوانی، افزایش لذت خواندن و ایجاد عادت به مطالعه در كودكان است.
نوسوادانِ كلاس اول، به تدریج كه خواندن را میآموزند و با شكل حروف و صداها و كلمهها آشنا میشوند؛ خواهند توانست نوشتههای سادهی غیردرسی را هم بدون كمك گرفتن از دیگران بخوانند.
کمتر کودکی است که شعری از مصطفی رحماندوست از برَ نباشد یا کتابی از او در کتابخانهاش نداشته باشد.
رحماندوست اما این بار در تکتک شعرهای این مجموعه با خداوند بخشنده و مهربان حرف میزند و با زبانی صمیمی و دلنشین او را کودکانه نیایش میکند.
استینک، برادر جودی دمدمی و قد کوتاهترین بچهی کلاس دوم است.جودی یک شب قد برادرش را اندازه میگیرد و میبیند استینک کوتاهتر شده! استینک حسابی نگران میشود. نخود و شیر میخورد، بلوز و شلوار راه راه میپوشد.
رنگین کمان کلاسیک 1 (باغ مخفی)
داستان باغ مخفی در مسیر معجزه پیش می رود، همان معجزه ای که نسل هاست این کتاب را زنده نگه داشته است. در نه سالگی آن را کشف کردم، درست همان سنی که مری، قهرمان داستان یتیم شد و او را از هندوستان به انگلستان فرستادند تا در خانه ای پر از رمز و راز زندگی کند.
وحشتناک است کسی در خانهای زندگی کند که میان دیوارهایش آدمهای زیادی دفن شدهاند. یک قبرستان عمودی!
من جهان مردگان را دیدهام. چیزها دیدهام که هیچکس توان شنیدنش را ندارد.