خشم زیادی سینه ی کال را شکاف می داد. تامارا یک آدم غیرقابل اعتماد و وحشتناک بود. کال انتظار داشت که دوستانش از دستش عصبانی شوند، اما توقع نداشت به او خیانت کنند. رگه های آتشین درد پایش را فرا گرفت. کال سر خورد و دو زانو به زمین افتاد. او فقط برای یک لحظه آرزو کرد ای کاش دو پای سالم داشت و می توانست دردش را فراموش کند. برای به دست آوردن سلامتی پاهایش، حاضر بود چه کاری انجام دهد؟ حاضر بود آدم بکشد؟حاضر بود ستون امتیازات ارباب شرور را نادیده بگیرد؟
ابزار فانی جلد اول (شهر استخوان بخش دوم)
کلاری فری از ته دل آرزو دارد زندگیاش به حالت عادی برگردد. اما وقتی شکارچی سایهای شیطانکش باشی، عادی بودن چه معنایی دارد؟ وقتی مادرت در کمای جادویی فرو رفته و ناگهان میتوانی موجوداتی زیرزمینی مثل گرگینهها و خونآشامها و پریزادها را ببینی؟ اگر کلاری دنیای شکارچیهای سایه را رها کند، میتواند زمان بیشتری را با بهترین دوستش، سایمون، سپری کند؛ اما دنیای شکارچیهای سایه آماده نیست تا او را رها کند؛ خصوصاً برادر خوشقیافه و اعصابخردکن و تازه پیداشدهاش، جیس. تنها شانس کلاری برای کمک به مادرش هم تعقیب کردن ولنتاین، شکارچی سایهی یاغی است که احتمالاً دیوانه، قطعاً شیطانصفت و همچنین، پدرش است.
به این شرایط پیچیده، قاتلی هم اضافه شده که بچههای زیرزمینی را در نیویورک به قتل میرساند. آیا ولنتاین پشت این قتلهاست؟ و اگر هست، قصدش چیست؟ وقتی دومین ابزار فانی ــ شمشیر ضمیر ــ هم دزدیده میشود، مفتش ترسناک برای بازرسی از راه میرسد و مستقیم میرود سراغ جیس.
در این دنبالهی نفسگیرِ «شهر استخوانها»، کاساندرا کلر دوباره خوانندهها را به دنیای تاریک زیرزمینی نیویورکسیتی میکشاند، جایی که قدرت مرگبارترین وسوسه است.