تاریکی او را احاطه کرد و تنها چیزی که شنید، صدای همهمهی مگسهای گرسنه بود... پس از نبردی حماسی که در آن کاو، فرال کلاغ، توانست مرد تارعنکبوتی را نابود کند، شهر بلکاستون سرانجام از شر شیطانی که مدتها تهدیدش میکرد، رها شد. اما صلح و آرامش دوامی ندارد. آمدن مادر مگسها باعث میشود که بار دیگر جرم و جنایت و فساد و آشوب بر شهر مسلط شود. کاو باید از تمام قدرت و شجاعش استفاده کند و از تکتک دوستانش کمک بگیرد تا بر این موجود شرور پیروز شود. اَسرار فاش میشوند، خطر و مرگ همهجا را فرا میگیرد و هر کسی ممکن است خیانت کند
مجموعه کاراوال (جلد اول)
آنچه راجعبه کاراوال شنیدهاید حق واقعی مطلب را ادا نمیکند. قضیه فراتر از بازی یا نمایش است. نزدیکترین چیزی به جادو است که در این دنیا خواهید یافت...
اسکارلت هرگز جزیرهی کوچک محل زندگیاش را ترک نکرده است. او بههمراه تلا، خواهر محبوب و کوچکترش و پدر قدرتمند و بیرحمشان زندگی میکند. پدر اسکارلت ترتیب ازدواج او را میدهد و اسکارلت رؤیای دیدارش از کاراوال را بربادرفته میبیند. همان نمایشی که سالی یک بار اجرا میشود و تماشاگران هم در آن مشارکت میکنند.
اما امسال دعوتنامهای که اسکارلت مدتها بهانتظار آمدنش رؤیاپردازی کرده است، بالاخره از راه میرسد. تلا با کمک ملوانی مرموز، اسکارلت را یواشکی برای دیدن کاراوال راهی میکند اما بهمحض رسیدن، اسطوره، مغز متفکر و گردانندهی کاراوال، تلا را میرباید. مشخص میشود کاراوال امسال حول محور تلا برگزار میشود و هرکس زودتر پیدایش کند، برنده است.
به اسکارلت گفتهاند که هر اتفاقی حین برگزاری کاراوال میافتد، چیزی جز نمایشی تمامعیار نیست...
خوش آمدید، به کاراوال خوش آمدید...