کتاب افسانه های شیرین دنیا 6-کتاب پرتقالی - روزی روزگاری سرزمینی وجود داشت که رودهای آن عمیق تر و جنگل هایش بزرگ تر از هر جای دیگر دنیا بود. کمتر کسی می توانست وارد آن جا بشود. چون آن سرزمین متعلق به حیوانات وحشی بود و آن ها با عجیب ترین بازی های دنیا خود را سرگرم می کردند. درختان بزرگ جنگل با شاخه هایی که پر از شکوفه های زرد و سفید بودند، به یکدیگر زنجیر شده بودند و بهترین مخفیگاه برای میمون ها بودند تا از چشم بقیه پنهان بمانند. اگر زمانی یوزپلنگ یا فیل از آن جا عبور می کرد، میمون ها بر پشت آن ها می پریدند . سواری می کردند و پس از این که خسته می شدند، خود را به پیچک هایی که در همه جای جنگل وجود داشت می آویختند و تاب می خوردند و...
ویل و اوراس درصدد نجات سرزمینشان هستند.آن هم از دست مورگات ظالم که به کوه های باران و شب تبعید شده است. آیا نقشه ی مورگار به دست این جنگجویان جوان رسوا میشود تا اهالی آرالون با دیگر صلح و صفا و امنیت زندگی شان را بازیابند؟پاسخ این سوال ها را در ماجراهای این رمان دنبال کنید. ماجراهای ویل و دوستانش در کتاب بعد به نام پل سوخته ادامه می یابد.از همراهی ویل و تکاوران جوان دیگر لذت ببرید.